برگه:ChaharMaqaleh.pdf/۶۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۳۶
چهار مقاله، مقالهٔ دوم

نوبت هری بود بفصل بهار ببادغیس بود که بادغیس خرم‌ترین چراخوارهای خراسان و عراق است قریب هزار ناو هست پرآب و علف که هر یکی لشکری را تمام باشد چون ستوران بهار نیکو بخوردند و بتن و توش خویش باز رسیدند و شایستهٔ میدان و حرب شدند نصر بن احمد روی بهری نهاد و بدر شهر بمرغ سپید فرود آمد و لشکرگاه بزد و بهارگاه بود و شمال روان شد و میوه‌های مالن و کروخ دررسید که امثال آن در بسیار جایها بدست نشود و اگر شود بدان ارزانی نباشد آنجا لشکر برآسود و هوا خوش بود و باد سرد و نان فراخ و میوها بسیار و مشمومات فراوان و لشکری از بهار و تابستان برخورداری تمام یافتند از عمر خویش و چون مهرگان درآمد و عصیر دررسید و شاه سفرم و حماحم و اقححوان در دم شد انصاف از نعیم جوانی بستدند و داد از عنفوان شباب بدادند مهرگان دیر درکشید و سرما قوت نکرد و انگور در غایت شیرینی رسید و در سواد هری صد و بیست لون انگور یافته شود هر یک از دیگری لطیف‌تر و لذیذتر و از آن دو نوع است که در هیچ ناحیت ربع مسکون یافته نشود یکی پرنیان و دوم کلنجری تنک پوست خرد تکس بسیار آب گوئی که درو اجزاء ارضی نیست از کلنجری خوشهٔ پنج من و هر دانه پنج درمسنگ بیاید سیاه چون قیر و شیرین چون شکر و ازش بسیار بتوان خورد بسبب مائیتی که دروست و انواع میوهای دیگر همه خیار چون امیر نصر بن احمد مهرگان و ثمرات او بدید عظیمش خوش آمد نرگس رسیدن گرفت کشمش بیفکندند در مالن و منقی برگرفتند و آونگ ببستند و گنجینها پر کردند امیر با آن لشکر بدان دو پاره دیه درآمد که او را غوره و درواز خوانند سراهائی دیدند هر یکی چون بهشت اعلی و هر یکی را باغی و بستانی در پیش بر