برگه:ChaharMaqaleh.pdf/۸۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۵۵
در ماهیت علم شعر و صلاحیت شاعر

و از خراج فرو نهاد لاجرم نام او تا قیامت بماند و پادشاهان همی خوانند پس شاهنامه علی دیلم در هفت مجلد نبشت و فردوسی بو دلف را برگرفت و روی بحضرت نهاد بغزنین و بپایمردی خواجهٔ بزرگ احمد حسن کاتب عرضه کرد و قبول افتاد و سلطان محمود از خواجه منتها داشت اما خواجهٔ بزرگ منازعان داشت که پیوسته خاک تخلیط در قدح جاه او همی انداختند محمود با آن جماعت تدبیر کرد که فردوسی را چه دهیم گفتند پنجاه هزار درم و این خود بسیار باشد که او مردی رافضی است و معتزلی مذهب و این بیت بر اعتزال او دلیل کند که او گفت

  به بینندگان آفریننده را نبینی مرنجان دو بیننده را  

و بر رفض او این بیتها دلیل است که او گفت

  خردمند گیتی چو دریا نهاد برانگیخته موج ازو تندباد  
  چو هفتاد کشتی درو ساخته همه بادبانها برافراخته  
  میانه یکی خوب کشتی عروس برآراسته همچو چشم خروس  
  پیمبر بدو اندرون با علی همه اهل بیت نبی و وصی  
  اگر خلد خواهی بدیگر سرای بنزد نبی و وصی گیر جای  
  گرت زین بد آید گناه منست چنین دان و این راه راه منست  
  برین زادم و هم برین بگذرم یقین دان که خاک پی حیدرم  

سلطان محمود مردی متعصب بود درو این تخلیط بگرفت [و] مسموع افتاد، در جمله بیست هزار درم بفردوسی رسید بغایت رنجور شد و بگرمابه رفت و برآمد فقاعی بخورد و آن سیم میان حمامی و فقاعی قسم فرمود سیاست محمود دانست بشب از غزنین برفت و بهری بدکان اسمعیل وراق پدر ازرقی فرود آمد و شش ماه در خانهٔ او متواری بود تا طالبان محمود بطوس رسیدند و بازگشتند و چون فردوسی ایمن شد از هری روی بطوس نهاد و شاهنامه برگرفت و بطبرستان شد بنزدیک سپهبد شهریار که از