مابین دولت ایران و یک دولتی دیگر نزاعی شده که مصالحه کنید و باز یک معاهدهٔ تازهای مثل عهدنامهٔ «ترکمنچای» برای بدبختی ملت ببندند، گفتند خیر، گفتم پس چه شده، گفتند مگر تو اهل این شهر نیستی گفتم چرا گفتند معلوم است که درینمدت یا خواب بودی یا مثل بعضی بیطرفها زیر کرسی لم دادهای و حال میکردی عرض کردم اینطور نبود منهم جزو همین ملت بیچارهٔ مظلوم بودم که محض مخالفت با قانون اساسی هیجان داشتند و نگذاشتند حقوقشان پایمال بشه نزاعی در میان نبوده و قشونکشی نشده، دوسال تمام مردم کرورها ضرر کردند و هزارها خودشان را بکشتن دادند تا این قانون اساسی را که معاهدهٔ بین سی کرور ملت و پادشاهان وقت است امضا شد و هنوز مرکبش نخشکیده بود بخلاف آن عمل کردند.
بعد از تعهداتی که صورت آنرا همه مردم ایران حتی پیرزنها و اطفال هم حفظ کردهاند و صورت قسمی که در پای قرآن رد و بدل شد حالا تازه باز میخواهند صلح کنند. ازین حرف باندازهای کوک شدند که خداحافظی نکرده رفتند و در بین راه میگفتند این هم از همان آشوبطلبها و فتنهجوهاست که شهر را بهم میزنند.
خیلی شما را اذیت کردم این حرف را میزنم و بلند میشوم آیا در کدام یک از دول مشروطه وزرای مختار و سفرای دول متحابه که نمایندگان دولت و ملتند حق دارند در خلوت پادشاه مملکتی را ملاقات نمایند که حالا چند روز است حتی ترجمان «دروگمان»ها و مستشاردولتهای آلمان و اطریش و عثمانی و سایر وزرای مختار و سفرا با اعلیحضرت همایونی خلوت میکنند! مگر ما نمیدانیم که این حرکت مخالف با مشروطیت و شأن و مقام سلطنت ایرانست! مگر ما نمیدانیم که جز سفیر کبیر هیچیک از سفراء