«هرکه به زیارت رود همه گناهانش آمرزیده گردد» .باید پرسید :پس دین چه می بایسته؟! ...سخن از نیک و بد و حلال و حرام چه میسزیده؟! .در جایی که با گریستن یا به زیارت رفتن هر گناهی آمرزیده شود و بهشت بایا گردد چرا کسی از گناه باز ایستد؟! .چرا در بند نیک و بد و حلال و حرام باشد؟!...
داستان مرگ اسماعیل فراموش نشدنیست» :خدا از گُزیر خود دربارهٔ اسماعیل بازگشت» .برای آنکه پرده به لغزش خود کشند به خدا نام پشیمانی نهاده اند .گستاخی بالاتر از این چه تواند بود؟!...
چنانکه گفتیم داستان امام ناپیدا و هرچه درباره زندگانی هزارساله و درباره پیدایش او و دربارهٔ بازگشت امامان گفته اند ،سراپا بیرون از آیین خداست.
آمدیم به شناختن آمیغهای زندگانی و کوشیدن به آبادی جهان که رشته دیگری از نتیجه های دینست، شیعیگری بیکبار از آنها بیگانه است .در این کیش نه سخن از نیکی زندگانی رود و نه پروایی به آبادی جهان شود. آموزاکهای[۱] آن جز اینها نمی باشد :جهان به پاس هستی «چهارده معصوم» آفریده شده .هرکسی باید آنان را بشناسد و یاوران خداشان داند ،نامهاشان از زبان نیندازد ،به دشمنانشان نفرین و دشنام دریغ نگوید ،به کشتگانشان سوگواری کند ،هر زمان که توانست به زیارت گنبدهاشان رود ،در آن جهان امیدمند به میانجیگریشان باشد .اینهاست آموزاکهای شیعیگری.
اینهاست دستورهای آن کیش و ما که در ایرانیم و در میان شیعیان زندگی میکنیم ،هوده این دستورها را در بیرون با دیده می بینیم .یک شیعی که در کیش خود پایدار است ،او را آرزویی جز روضه خوانی برپا کردن و یا به زیارت رفتن نمی باشد .دیگر کارها در دیده او بی ارجست.
این را در جاهای دیگری نیز نوشته ام :در سال ) ۱۳۳۶قمری؛ویراینده) که جنگ جهانگیر[۲] در میان میبود و گرانی نیز پیش آمد و میتوان گفت بیش از «سه یک»[۳] مردم را نابود گردانید ،در آن سال من در تبریز میبودم و آشکاره میدیدم که بیشتر توانگران دست بینوایان نمی گرفتند .خویشان و همسایگانشان که از گرسنگی میمردند، پروا نمیداشتند .مردگان که از بی کفنی به روی زمین می ماندند ،به روی خود نمی آوردند .بسیاری از آنان گندم یا خوار و بار که میداشتند نهان کرده به بهای بسیار گرانی فروخته پول می اندوختند .در آن میان تنها کاری که رواج می داشت بزمهای روضه خوانی برپا کردن میبود .سپس نیز که بهار رسید و راه عراق که از سالها بسته میبود بازگردید ،آنان با یک شادمانی به تکان آمدند و به آهنگ زیارت به بسیج پرداختند و کاروانهای انبوه پدید آورده راه افتادند.
بدتر از آن ،دو سال پیش رخ داد .در سال ) ۱۳۲۰خورشیدی) که روس و انگلیس سپاه به ایران آوردند و رضاشاه برافتاده سختگیریهایی که او دربارﺓ رفتن به عراق میداشت از میان رفت ، شیعیان ایران همه چیز را فراموش کرده ،در چنان هنگامی که سپاه بیگانه به کشور آمده و سرزمین ایران به میدان جنگ نزدیکتر شده (بلکه خود