اینست آرمان شیعیان .آنچه در آنان نتوان یافت به نیکی کشاورزی یا بازرگانی یا چیزهای دیگر کوشیدن ،و یا دلبستگی به توده و کشور داشتنست .از اینجاست که میگوییم :شیعیگری از هرباره به وارونه دینست.
یکی از آمیغهای ارجداری که دین یاد میدهد آنست که در جهان بیرون از آیین سپهر کاری نتواند بود .نتواند بود که کسی در این جهان باشد و هیچکس او را نبیند .نتواند بود که کسی هزار سال زنده بماند .نتواند بود که آفتاب از فرودگاه خود برآید .نتواند بود که مردگان به جهان بازگردند ...ولی دیدیم که شیعیگری پر از اینگونه کارهای بیرون از آیینست.
دیگری از آمیغهای ارجدار آنست که به هر کاری باید از راهش کوشید :بیمار را باید به نزد پزشک برد و درمان خواست ،به توانگری باید از راه کوشش رسید ،ارجمندی در میان مردم را باید با نیکوکاری یافت ...ولی شیعیگری همه به آخشیج این میگوید .یک شیعی هر »مرادی« دارد از گنبدها تواند گرفت.
از امامزاده داود ،از شاه عبد العظیم ،از معصومه قم تواند گرفت .چه رسد به گنبدهای امامان که والاتر و تواناتر میباشند.
دوم :یک گمراهی بزرگی در شیعیگری آنست که پنداشته اند خدا جهان را به پاس هستی «چهارده معصوم» آفریده .این خود گزافه بیپاییست .خدا جهان را به پاس هستی کسی نیافریده. خدا بالاتر از آنست که با آفریدگان خود مهر ورزد .بزرگتر از اینست که همچون پادشاهان هوسمند «گرامی داشتگانی» برگزیند .چنین گفته ای از هرکسی سرزده بیدین و دروغگو میبوده و نزد خدا روسیاه خواهد بود.
بنیادگزار اسلام یکتن همچون دیگران میبود .خدایش برگزید و به راهنماییش برانگیخت .برتری که پیدا کرد از این راه بود و برتری دیگری نمیداشت .این درباره آن پاکمرد است که برانگیخته خدا میبود .چه رسد به نوادگانش که هیچکاره میبودند.
بهرحال این باور با همه بیپاییش پایه ای در کیش شیعی بوده است و از آن ،دو زیان بسیار بزرگی برخاسته: یکی آنکه شیعیان «کسان پرست» بوده اند .دیگری اینکه جز به زمان امامانشان و به داستانهای ایشان ارج ننهاده به زمان خود بیگانه شده اند.
آنچه کسان پرستیست؛ یک شیعی باید دلش پر از مهر امامان خود باشد و به هیچ چیزی ارج نگزارد .اگر شما نیک سنجید اینان به پیغمبر نیز آن ارج را نمی گزارند.
پیغمبر در چهل سالگی به پیغمبری رسیده آنهم بایستی پیاپی جبرائیل بیاید و برود و دستورها بیاورد .ولی امامان از کودکی امام میبوده اند و بی آنکه نیازمند جبرائیل باشند همه چیز را میدانسته اند .در یاوری به خدا و گردانیدن جهان نیز آن توانایی و کوشایی که از امامان و از «حضرت عباس» نمایانست از پیغمبر نمایان نمی باشد.
در اندیشه یک شیعی گلهای باغ آفرش دوازده امام بوده اند و دیگران در برابر آنان دارای ارجی یا ارزشی نمی باشند و نخواهند بود .یک کسی هر چند که نکوکار باشد و در راه خدا به کوششها پردازد و جانفشانیها کند به