پایه امامان نتواند رسید در جای خود ،که به پایه سلمان و اباذر و مقداد نتواند رسید .نیکی را آنان دریافته اند و جایی برای دیگران بازنمانده.
نیکان در جای خود که بدان نیز چنینند .یک شیعی ،ستمکاری جز یزید و ابن زیاد و شمر نشناسد .چنگیز که آنهمه خونها ریخته ،تیمور که آن کشتار ها را کرده ،صمد خان که آن بدنهادیها را نموده ،هیچ یکی به پایگاه یزید یا شمر یا ابن زیاد نرسیده است و نتوانستی رسید .جایگاه ستمگری را یزید و ابن زیاد گرفته اند و جا برای دیگران باز نمانده است .پس از هزار و سیصد سال هنوز به یزید «لعن» میخوانند ،ولی چنگیز و تیمور که آن همه خونها ریخته اند نامی از آنان در میان نمی باشد.
یک شیعی باید از هر چیزی ستایشی برای امامان خود و یا نکوهشی برای دشمنان ایشان پدید آورد و هیچ فرصتی را در این باره از دست ندهد .این بایای شیعیگری اوست .مثلا ابوبکر چون خلیفه شده و به منبر رفته و پاکدلانه به مردم چنین گفته» :و لیتکم و لست بخیر منکم» (من سررشته دارتان گردیدم در حالی که بهتر از شما نمیباشم) ،شیعی باید فرصت از دست ندهد و به آن گفته ابوبکر «و علی فیکم» بیفزاید تا دانسته گردد که ابوبکر با همه دشمنی که با علی میداشت به بزرگتری و برتری او می خَستُوید[۱] و این به پاس جایگاه او بوده که گفته» :من بهتر از شما نمی باشم».
یک جمله ای در کتابهاست :خدا به پیغمبر اسلام گفته» :لولاک لما خلقت الافلاک» (اگر تو نبودی این چرخها را نیافریدمی) .این جمله غلطست و همانا آنرا یکی از ایرانیان عربی دان ساخته است .در عربی بایستی گفت: »لو لا انت» .«...لولاک» غلطست و جز بنام «سجع سازی» با «افلاک» آورده نشده .چنین جمله دروغ و غلطی ،شیعه آنرا نیز به حال خود نگزارده و به آن نیز افزوده» :و لو لا علی لما خلقتک» (و اگر علی نبودی ترا هم نیافریدمی).
چنانکه گفتیم در این باره به آیه های قرآن نیز دست برده و هر کجا که زمینه ای دیده اند به آنها افزوده اند. هر تکانی که در جهان پیش آید و هر داستان بزرگی که رخ دهد شیعی باید بگردد و حدیثی پیدا کند تا نشاندهد که امامان آنرا از پیش آگاهی داده اند .این بایای شیعیگری اوست.
در سالهای اخیر که دانشهای اروپایی در ایران رواج یافت ،ملایان شیعه تنها بهره ای که از آن دانشها بردند این بود که بگردند و حدیثهایی پیدا کنند و آنها را به رخ جهانیان کشند و چنین گویند» :این را فلان امام آگاهی داده».
به نوشته هبه الدین (وزیر فرهنگ عراق) ستاره شناسی نوین تازگی نمیدارد و همه آنها در آیه های قرآن فهمانیده شده و در حدیثها یادش رفته است!.
به نوشته خالصی زاده «نیروی کشش» (یا قوه جاذبه) را امامان میدانسته اند و در گفته هاشان باز نموده اند و بسیار دور از دادگریست که اروپاییان آنرا از نیوتن انگلیسی نوشته اند!.
در این ده سال[۲] که ما به کوشش برخاسته ایم و سخنانی در زمینه زندگانی مینویسیم ،در سالهای نخست بسیاری از طلبه ها و دیگران می آمدند و چنین میگفتند» :اینها که در حدیثها هم هست ،شما چرا حدیث ذکر نمیکنید که مردم هم زودتر بپذیرند» .سپس چون از ما نومید شدند خودشان بکار پرداختند .بدینسان که ما هرچه