این بازرگانان و توانگران یا حاجیان مقدس ایران ،گروهیند که با مشروطه دشمنند و به توده و کشور بدخواه میباشند .همانکه نام میهن پرستی یا قانون یا مانند آن شنوند گستاخانه ریشخند کنند ،مشروطه خواهان را «لا مذهب» نامیده از بیفرهنگی باز نایستند .در این کشور زیند و با هرگونه نیکی درباره آن دشمنی نمایند.
اینان نخست مشروطه را با کیش خود ناسازگار یافته دشمن شده اند و کینه از همانجا ریشه گرفته .سپس نیز جدایی از توده و برتری فروشی به مردم و ریشخند و بدگویی را دوست میدارند و خودخواهانه از این کارها لذت میبرند .اگر در نشستهاشان باشید خواهید دید چگونه پیاپی از دولت و توده و کشور و مشروطه و قانون بد میگویند و ریشخند میکنند و میخندند و لذت می یابند.
این به آنان خوش میافتد که در میان توده ،توده ای پدید آورده اند .خوش میافتد که گردن میکشند و از قانونها سر می پیچند .خوش میافتد که به همگی زباندرازی میکنند.
از آنسوی این به سود ایشانست که از دادن مالیات خودداری میکنند و برای پرده کشی به درآمدهای گزاف خود دو دفتر نگاه میدارند ،خوش میافتد که با دادن رشوه پسران خود را از رفتن به سربازی آزاد میگردانند، خوش میافتد که از همه چیز کشور برخوردار میگردند و با خوشی بسیار می زیند و به هیچ بایایی درباره آن گردن نمی گزارند.
این رفتار سرکشانه را میکنند و دستاویزشان کیش شیعی ،و پشتگرمیشان به ملایان ،بویژه به دستگاه نجف و کربلا میباشد.
آنگاه چنانکه گفتیم آنان نه تنها با مشروطه و کشور دشمنند و از قانون گردن میکشند ،از نیکوکاری نیز گریزان و به هر بدی گستاخ میباشند و چنانکه گفتیم از آن راه نیز به کیش شیعی نیازمندند.
بیشتر آنان کسانیند که از دست بدست گردانیدن کالاها و از انبارداری و گرانفروشی داراک می اندوزند، کسانیند که دیدیم به نابودی خاندانها ننگریسته با کمترین بهانه روزبروز به روی نرخها میکشند ،اینست به آن کیش نیازمندند .کیش شیعی که به این کارهای آنان ایراد نمی گیرد و بلکه با یک زیارت نوید بهشت میدهد ،برای آنان همچون آب برای تشنگان میباشد.
از اینرو باید ارج آنرا بدانند و با دادن پول به ملایان نگاهش دارند .باید نگزارند دستگاه کربلا و نجف و سامرا بهم خورد .اینست راز بهمبستگی میانه این توانگران با ملایان نجف و کربلا .راستی را اینان با آنان پشتیبان یکدیگرند .آنان اینان را نگاه میدارند و اینان آنان را.
در این باره نیز داستانهای بسیاری هست و من تنها یکی از آنها را مینویسم :در زنجان کارخانه ای هست که دارندگانش تبریزیانند .مدیر آنجا یک تن از حاجیهای بسیار «مقدس» میباشد .اینمرد با آنکه بازرگانست از یکی از مجتهدان نجف «نیابت» گرفته که «مال امام» و «رد مظالم» و اینگونه پولها را که باید به علما داده شود بگیرد و گردآورد و در هر دو سال و سه سال یکبار به نجف رفته به او بپردازد .آنگاه اینمرد برای کارخانه دو دفتر نگهداشته: