این برگ هم‌سنجی شده‌است.

‫خونها از هم می ریختند‪ .‬خاندانها بر می انداختند‪ .‬دروغ و نیرنگ بکار می بردند‪ .‬در این کشاکشها پیروان‬ ‫علویان «شیعه» نامیده میشدند که به همان معنی «پیروان» میباشد. «‬شیعیگری» از همانجا آغاز گردیده‪.‬‬

‫این شیعیگری نخست یک کوشش سیاسی بی آلایشی‌‪ ،‬و شیعیان بیشترشان مردان ستوده نیکی میبودند و‬ ‫پاکدلانه و غیرتمندانه در آنراه میکوشیدند‪ .‬چه بیگفتگوست که علویان به خلافت بهتر و سزنده تر میبودند‪ .‬در میان‬ ‫اینان مردان پاک و پارسا بیشتر یافته میشدی‪ .‬بویژه در برابر بنی امیه که بیشترشان مردان ناپاک میبودند‪.‬‬

‫چیزیکه هست شیعیگری در این سادگی خود نایستاد و هر زمان رنگ دیگری به آن زده شد‪ .‬از همان زمانهای‬ ‫پیش یکدسته به تندروی برخاسته چنین گفتند که در زمان ابوبکر و عمر و عثمان نیز‪ ،‬علی به خلافت سَزنده تر‬[۱] ‫میبوده‪ ،‬و آن سه تن ستم کرده اند که به جلو افتاده اند‪ .‬اینرا گفته از ابوبکر و عمر و عثمان ناخشنودی نمودند‪.‬‬

‫این نخست آلودگی بود که شیعیگری پیدا کرد‪ .‬چه راستی آنکه پس از مرگ بنیادگزار اسلام‪ ،‬یاران او که‬ ‫سران مسلمانان شمرده میشدند‪ ،‬نخست به ابوبکر و سپس به عمر و سپس به عثمان خلافت داده بودند و علی‌‬ ‫ناخشنودی از خود نشان نداده بود و نبایستی دهد‪ .‬در آن زمان که اسلام در شاهراه خود میبود به هوس خلافت‬ ‫افتادن و دو تیرگی به میان مسلمانان انداختن‪ ،‬بیرون رفتن از اسلام شمرده میشدی و پیداست که چنین کاری از امام‬ ‫علی بن ابیطالب نسزیدی‪ .‬‌همان امام در زمان خلافت خود به معاویه مینویسد‪:‬‬

‫«آن گروهی که به ابوبکر و عمر و عثمان دست داده بودند به من دست دادند و کسی را نرسیدی که نپذیرد و‬ ‫گردن نگزارد‪ .‬برگزیدن خلیفه مهاجران و انصار راست‪ .‬اینان هر کس را برگزیده امام نامیدند خشنودی خدا نیز در‬ ‫آن خواهد بود»‪.‬‬[۲]

‫این را نوشته میخواهد معاویه را بنکوهد که در برابر خلیفه ایستاده‪ ،‬و گناه او ـ یا بهتر گویم‪ :‬بیرون شدنش را از‬ ‫اسلام ـ به رخش کشد‪.‬‬

‫کسیکه این نامه را نوشته چگونه توانستی در زمان خلافت ابوبکر و دیگران ناخوشنودی نماید و ایستادگی‌‬ ‫نشان دهد؟! اگر کرده بودی آیا همکار معاویه شمرده نمیشدی؟!‪...‬‬

‫از آنسو تاریخ نیک نشان میدهد که علی با آن سه تن با مهر و خشنودی زیست‪ .‬چنانکه دختر دوازده ساله خود‬ ‫ام کلثوم را بزنی به عمر داد‪ .‬در کشتن عثمان نیز در آشکار ناخشنودی نمود و پسر خود حسن را برای نگهداری‬ ‫عثمان به درون خانه او فرستاد‪.‬‬

‫ولی تندروان شیعه پس از پنجاه و شصت سال‪ ،‬به هوس و نادانی دشمنی به میانه او با ابـوبکر و عمر و عثمان‬ ‫می انداختند و از بدگویی به آن سه تن باز نمی ایستادند‪ ،‬که چنانکه گفتیم نخست آلودگی بود که شیعیگری پیدا‬ ‫میکرد‪ .‬میباید گفت‪ :‬این تندروان نه همگی شیعیان‪ ،‬بلکه یکدسته از آنان میبودند و از همان زمانها در نتیجه‬ ‫یکداستانی ـ یکداستانی که خود نمونه ای از بدی و ناپاکی ایشان میباشد ـ نام «رافضی» پیدا کردند‪.‬‬


  1. سزنده ؛ سزا = جایز‪ ،‬حق کسی‌‬ ‫سزیدن = جایز بودن ‪ ،‬حق کسی بودن‬ (‬‫ویراینده)
  2. این نامه در نهج البلاغه هست و در تاریخها نیز یاد شده و اینک خود عربیش را یاد می کنیم ‪:‬‬
    ‫«انه با یعنی القوم الذین بایعوا ابابکر و عمر و عثمان علی ما بایعوهم فلم یکن للشاهد ان یختار و لاللغائب ان یرد و انما الشوری للمهاجرین و الانصار فان اجتمعوا‬ ‫علی رجل و سموه اماما کان ذلک ﷲ رضی فان خرج من امرهم بطعن او بدعه ردوه الی ما خرج منه فان ابی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین»‪...‬‬