این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

‫میگویم‪ :‬آن خطبه در تاریخ ها دیده نشده و راست بودنش در خور باور نیست‪ .‬اگر هم بـاور کنیم بیش از‬ ‫گِـلِه گزاری نبوده و جز این را نمی رساند که امام علی بن ابیطالب در دلش خود را به خلافت شاینده تر از دیگران‬ ‫میشمارده‪ ،‬و این جز از سخنانیست که شیعیان میدارند‪.‬‬

‫آنگاه چنانکه شما آن نامه را به گزارش کشیده میگویید برای «الزام خصم» نوشته است‪ ،‬دیگران هم توانند آن‬ ‫خطبه را به گزارش کشیده بگویند‪ :‬امام آنرا برای «تألیف قلوب» رافضیان که در کوفه بسیار میبودند گفته است‪.‬‬ ‫اگر کسی به چنین گزارشی در آن باره پردازد شما را هیچ پاسخی به او نخواهد بود‪ .‬راهیـست که خودتـان‬ ‫بازکرده اید‪ .‬به گفته عرب‪» :‬فلم بائک تجر و بائی لاتجر؟!»‪.‬‬

‫در پایان ناچاریم بار دیگر یادآوری کنیم که این گفتگو ها از دین نیست‪ .‬در دین جایی‌‬ ‫برای گفتگو از رخدادهای گذشته و آینده گشاده نمی باشد‪ .‬در دین نامی از این کس و آنکس‬ ‫برده نمی شود‪ .‬اگر راستی را بخواهند این خود بیدینیست که کسانی زندگانی خود را رها کرده‬ ‫از رخداده های هزار و سیصد سال پیش سخن رانند و میان مردگان دو تیرگی انداخته به‬ ‫‌هواداری از اینسو و آنسو به کشاکش پردازند‪ .‬دین برای آنست که آدمیان تا به این اندازه از‬ ‫خرد دور نباشند و به این کارهای بیهوده نپردازند‪.‬‬

‫دین چنانکه گفته ایم «شناختن معنی جهان و زندگانی و زیستن به آیین خرد است»‪ .‬‌هرکس‬ ‫که میخواهد در این باره نیک آگاه گردد کتاب «ورجاوند بنیاد» و دیگر کتابهایی ما را بخواند‪.‬‬

‫آنچه ما را به این گفتگو در اینجا ناچار گردانیده آنست که چنانکه گفته ایم ملایان دعوی سررشته داری‬ ‫میکنند و صد آشفتگی در زندگانی این توده پدید می آورند و چون دستاویز ایشان برگزیدگی امام علی بن ابیطالب‬ ‫به خلافت از سوی خدا و دیگر اینگونه سخنها میباشد‪ ،‬ما برای آنکه بیپایی دعوی آنان را روشن گردانیم ناچار شده‬ ‫به این گفتگو ها درآمده ایم‪.‬‬