این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
دیوان وحشی
غزلها
۲۳
بسیار گام پیش منه در هلاک ما | اندیشه کن ز حال دل دردناک ما | |||||
زهر[۱] ندامتیست که بردیم زیر خاک | این سبزهای که سر زده از روی خاک ما | |||||
مغرور حسن خود مشو و قصد ما مکن | کاین حسن تست از اثر عشق پاک ما | |||||
بیرون دویدهایم ز محنتسرای غم | معلوم میشود ز گریبان چاک ما | |||||
وحشی ریاض همّت ما زان فزونتر است | ||||||
کاوراق سبز چرخ شود برگ تاک[۲] ما |
●
۲۴
از کاه کهربا بگریزد ببخت ما | خنجر بجای برگ برآرد درخت ما | |||||
الماس ریزه شد نمک سودهٔ حکیم | در زخم بستن جگر لخت لخت ما | |||||
با اینهمه خجالت و ذلت که میکشم | از هم فرو نریخت زهی روی سخت ما | |||||
زورق گران و لجّه خطرناک موجه صعب | ای ناخدا نخست بینداز رخت ما | |||||
وحشی تو بودی و من و دل شاه وقت خویش | ||||||
آتش فکند شعلهٔ گلخن به تخت[۳][۴] ما |
●
۲۵
ای سرخ گشته از تو[۵] بخون روی زرد ما | ما را ز درد کشته و غافل[۶] ز درد ما | |||||
از تیغ بی ملاحظهٔ آه ما بترس | اولیست اینکه کس نشود هم نبرد ما | |||||
در آه ما نهفته خزان و بهار حسن | تأثیرهاست با نفس گرم و سرد ما | |||||
رخش اینچنین متاز که پیش از تو دیگری | کردست اینچنین و ندیدست گرد ما |
۱۲