این برگ نمونهخوانی نشده است.
کنند سلسله در گردنش به زلف تو حشر | دلم که بستهی آن طرهی دلاویز است | |||||
جگر زد آبله وز دیده میچکد نمکاب | که بخت شور به ریش جگر نمکریز است | |||||
رقیب عزت خود گو مبر که بردر عشق | حریف کوهکنی نیست آنکه پرویز است | |||||
به ذوق جستن فرهاد میرود گلگون | تو این مبین که عنان بر عنان شبدیز است | |||||
شدست دیدهی وحشی شکوفه دار و هنوز | در انتظار ثمر زان نهال نوخیز است |
طراز سبزهی بر گلشن عذار خوش است | معین است که گلشن به نوبهار خوش است | |||||
چه خوش بود طرف روی یار از خط سبز | بلی چو سبزه دمد طرف لاله زار خوش است | |||||
اگر چه خوش نبود در نظر غبار ولی | گر از خط تو بود در نظر غبار خوش است | |||||
به بوی مشک جراحت شود فزون و مرا | جراحت دل از آن خط مشکبار خوش است | |||||
به یاد سبزه خطی گشت سبزه کن وحشی | که سبزه سرزده اطراف جویبار خوش است |
خوار میکن ، زار میکش، منتت بر جان ماست | خواری ظاهر گواه عزت پنهان ماست | |||||
چشم ظاهر بین بر آزار است وای ار بنگرد | این گلستانها که پنهان زیر خارستان ماست | |||||
ترک ما کردی و مهر و لطف بیعت با تو کرد | ناز و استغنا ولی هم عهد و هم پیمان ماست | |||||
بی رضای ماست سویت آمدن از ما مرنج | این نه جرم ما گناه پای نافرمان ماست | |||||
بر وجود ما طلسمی بسته حرمان درت | کانچه غیر از ماست دیوار و در زندان ماست |
۱۹