این برگ نمونهخوانی نشده است.
یک بار نام من به غلط بر زبان نراند | ما را شکایت از قلم مشکبار تست | |||||
بر پاره کاغذی دو سه مدی توان کشید | دشنام و هر چه هست غرض یادگار تست | |||||
تو بیوفا چه باز فراموش پیشهای | بیچاره آن اسیر که امیدوار تست | |||||
هان این پیام وصل که اینک روانه است | جانم به لب رسیده که در انتظار تست | |||||
مجنون هزار نامهی ز لیلی زیاده داشت | وحشی که همچو یار فراموشکار تست |
وداع جان و تنم استماع رفتن تست | مرو که گر بروی خون من به گردن تست | |||||
زمانه دامنت از دست ما برون مکناد | خدای را نروی دست ما و دامن تست | |||||
به کشوری که کس از دوستی نشان ندهد | مرو مرو که نه جای تو ، جای دشمن تست | |||||
نشین و بال برافشان که هر کجا مرغیست | وطن گذاشته ، در آرزوی گلشن تست | |||||
در آتشی ز فراقش فتادهای وحشی | که هر زبانهی آن برق سد چو خرمن تست |
بگذشت دور یوسف و دوران حسن تست | هر مصر دل که هست به فرمان حسن تست | |||||
بسیارسر به کنگره عشق بستهاند | آنجا که طاق بندی ایوان حسن تست | |||||
فرمان ناز ده که در اقصای ملک عشق | پروانهای که هست ز دیوان حسن تست | |||||
زنجیر غم به گردن جان مینهد هنوز | آن مویها که سلسله جنبان حسن تست | |||||
آبش هنوز میرسد از رشحهی جگر | آن سبزهها که زینت بستان حسن تست |
۲۳