پیشی خوانان- کاش ممکن بود ربةالنوع ادبیات، آتشی در آسمان ادب و ذوق انسانی روشن میساخت، ایکاش میشد کشوری را صحنهٔ تئاتر قرار داده و شاهزادگان را بازیگران آن میساختیم و از سران تاجدار تماشاگر داشتیم. اگر این همه ممکن شدنی بود میتوانستیم «هنری» جنگ آزما و کشورگشا را که کار از کف ربالنوع جنگ گرفته مشاهده کنیم. آنوقت میشد نشان دهیم چطور در پی موکب وی گرسنگی و خون و آتش پهنهٔ زمین را فرا میگرفت. اما ای بزرگان محتشم، بر این تازهکار ناپخته که میخواهد روی صحنهٔ بسیار محقر منظرهای بآن عظمت را نمایش دهد بخشایش آورید. آیا این حفره تنگ تئاتر میتواند همهٔ آن دشتهای وسیع فرانسه را در خویشتن جای دهد و آیا در زیر این بنای چوبی میتوان آن همه خود و چارآینه را که در میدان جنگ «اجین کورت»[۱] درخشندگی داشت نگریست؟ عذر آنکس را که میخواهد یک تنه بجای یک میلیون سپاه بایستد بپذیرید و در عوض اجازه دهید برای نمایش این صحنهٔ بسیار بزرگ تاریخ از ذوق و هوش شما یاری بطلبیم.»
در این هنگام بازیگران مترجمین افکار و احساسات گشته و ذوق و تصور تماشاگران را بهیجان میآوردند. اندرزی که شکسپیر در درام هملت از زبان وی ببازیگران میدهد باین وظیفه جدید اشاره میکند و معلوم است که هنر بازیگر از تقلید ظاهری درگذشته، فنی شریف و دشوار گشته است و شکسپیر نیز این وظیفه را از بازیگران انتظار دارد چنانکه میگوید:
- ↑ Agincourt