کاردینال - جناب قدوسی، بنظرم بعضی از ارواح از زندان دوزخ آزاد شده آمده اند از جنابعالی عفو گناهان خود را بخواهند.
پاپ - شاید همینطور باشد. آقایان راهبها، دعائی بخوانید که اضطراب این روح ساکت شود. جناب کاردینال مشغول شوید. (روی سینه علامت صلیب میکشند)
فاستوس - علامت صلیب چرا رسم میکنی؟ بتو میگویم این شوخیها را کنار بگذار.
(پاپ باز روی سینه علامت صلیب رسم میکند)
فاستوس- خوب، این بار دوم است خبرت دادم سومی پیدا نکند. (پاپ باز صلیب میکشد و فاستوس یک سیلی بصورت او میزند و همه فرار میکنند)
فاستوس - مفیستافلیس بیا برویم. حالا دیگر چه باید بکنیم؟
مفیستافلیس- نمیدانم، حالا ترا بوسیله ناقوس و شمع و کتاب تکفیر خواهند کرد.
فاستوس - چطور؟ با شمع و کتاب و ناقوس؟ به، الان صدای نهنیق خر و نعرهٔ گوساله و خرهٔ گرازی را خواهی شنید. مگر امروز روز عید پطر مقدس نیست؟
(رهبانان دسته جمعی برای خواندن دعا وارد میشوند)
راهب اول - برادران دینی، بیائید و از روی قلب و اعتقاد به تلاوت مشغول شویم:
لعنت بر هر که غذای جناب پاپ را از جلوش ربود. بیشمار!
لعنت بر هر که بصورت پاپ سیلی زد. بیشمار!
لعنت بر هر که مشت بمغز برادر «ساندلو» کوفت. بیشمار!