برگه:DonyaKhaneManAst.pdf/۱۰۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

عمل اعضاء با خواص دیگر است. مثلا به هر اندازه که اساساً شخص فکور واقع شود، از قوت اراده‌ی خود کاسته است. یا هر قدر به توسط اراده‌ی خود ثبات قدم نشان بدهد، عمل وجدان عقلی را ناقص گذارده است. محال است یک انسان بی‌عیب، یک دنیای بی‌نقص.

به این وسیله باید در مقابل مصائب وتألمات وارده تسلی یافت و تجربه آموخت و معتقد شد هروقت حقیقتی را دریافته‌ایم از طریق دریافت همان حقیقت، یا از جهت دیگر، دچار سهوی نیز شده‌ایم. این اطمینان، از غرور باطنی میکاهد و به شخص صبر و پختگی می‌دهد. باعث سلامتی نفس و بدن، هردو است. چه عیب دارد اگر در لاهیجان نسبت به سابق خیلی بیشتر تغییر حال داده به خطا یا به صواب می‌روم و اینطور صبور می‌شوم. زمانی که حوادث مـرا تحریک کرده چیزی می‌نویسم، همان چیز که نوشته‌ام اغلب مربی و نافذ در وجود من واقع می‌شود. با ترقی می‌کنم یا تنزل. چه خواهد شد؟ فقط لازم است که بطلبم.

با این احوال هم بدهستم، هم خوب. هم خوش می‌گذرانم، به گردش می‌روم، حظ می‌برم. هم رنج می‌کشم، هم فکر می‌کنم، هم پشیمانم از اینکه در فلسفه‌ی‌ اشیاء دقیق می‌شوم.

روی هم رفته معنی و حکمت زندگانی را حقیقة دارا هستم. هرچه از اطراف می‌گویند، ومی‌شنوم، وقتی که آن را مخالف بافکر خود می‌بینم، خیال می‌کنم صدای مگس است.

چند روزقبل در این موضوع فال گرفتم که آیا چه وقت می‌شود فکر خود را به آن نقطه‌ی مقصود رسانیده باشم؟ ولی اگر خوش نشینی من، که نتیجه‌ی زندگانی روستایی بدوی من است، بگذارد. این را بگویم که در اینجا به همین دلم خوش است که در محله‌یی خانه کرایه کرده‌ام که بدون منظره نیست. از درگاه این اتاق محقر قسمتی از جنگل را می‌بینم. مثل اینکه سایر فکر‌های من و آرزو‌های من هوسی بیش نبوده‌اند. چون آتیه‌ی من معلوم نیست، دلتنگ نمیشوم.

معهذا همیشه چیزی را گم کرده‌ام. کاش من عالمی بودم که فکر من محدود بود. از لایتناهی وقتی صحبت می‌شود باید وحشت کرد. ولی این قبیل علماء برعکس علمی دیگر فکر می‌کنند. با آن‌ها چون ازمنطق و فلسفه‌ی عرب که اساس آن یونانی است، حرف می‌زنم خیلی طرف تعجب و تحسین‌شان واقع