دخیل در اعمال و افکار هستند و مثل علل مادی، اعضاء و اعصاب را در تحت نفوذ خود دارند. به خوب و بد، هردو، میتوان عادت کرد و دلایلی برای رجحان و صحت هر یك به میان آورد. وجود انسانی، منبع دلیل است و استعداد قبول همهیاشیاء. از این دو، قناعت و سکوت، اغتشاش، فلسفه، هنر، اعتماد بنفس و غیره، همه چیز زائیده میشود. من به حقایقی که بر من مسلم است، یعنی آنچه به اقتضای وضعیت حیاتی دریافتهام، اطمینان کرده میخواهم خود را عادت بدهم که در این گوشهی دور از همه چیز، قدری هم فکرم را به مصرف معاشم برسانم. درضمن تصمیم بگیرم به اینکه هرچه مینویسم آنرا برای انتشار حاضر کنم، که هم از بعضی اشخاص عقب نمانم و هم برای مردم فایده داشته باشم.
فردای آن روز که به اینجا آمدم جوانی فقیر و و کوچه گرد مرا به محل مدرسه هدایت کرد. حقیقة با آن تصمیم از دالان مدرسه داخل شدم که قطعاً همه روزه آنجا حاضر بشوم. اگر بیش از ۴۶ تومان میارزم و از قلت این مبلغ ناراضی هستم، در باطن خوشحالم که به کاری مشغولم که با آن میتوانم از مضرات وضع تعالیم ناقص برای این زیردستها حتى المقدور بكاهم. بهمین جهت این کار کمتر مرا خسته میکند.
نزدیك مدرسه خانه گرفتهام. شاگردهای من به من محبت میورزند. حتماً آنها را بیشتر مجذوب خود خواهم ساخت. موادی که درس میدهم فارسی، عربی، تاریخ، و جغرافی متوسطه است و قدری از علمی که نقصان فهم و گمراهی را از اعقاب گرفته به اخلاف میدهد، یعنی علم بدیع. این را جزوه میگویم. می توانم برای زیادکردن عایدی، شاگرد هم قبول کنم ولی به این زحمت، دیگر تن در نخواهم داد. مجبورم به مداوای امراض عجیب وغریب مغز خودهم بپردازم. برای من از حال