برگه:DonyaKhaneManAst.pdf/۱۱۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۳ آبان ۱۳۰۹

آستارا


دوست من ! آقای کدیور


کارت شما را که به آدرس ارژنگی فرستاده بودید در تهران خواندم. لازم بود که خیلی زود جواب بدهم ولی اتفاقاً گرفتاری‌های شخصی در آنموقع مانع شدند. وقتی که انسان می‌خواهد بعضی از وظائف خود را انجام بدهد از اجرای بعضی وظائف دیگر منحرف می‌ماند. انحراف من در اینمورد از اجرای وظیفه‌ی ارادتی بود که نسبت به شما دارم. گویا بعضی نقص هالازمه‌ی طبیعت بشری باید بوده باشد ولی موزع قوانین اجتماعی، بیشتر مقصر است. زیرا اعمال ما هیچکدام بخودی خود صدور نیافته‌اند. بلکه نسبت و ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با اوضاعی دارند که ما را احاطه کرده است.

به هرحال از دور سلام خود را تقدیم می‌دارم. هر چیز که نو شود، از کهنگی خود می‌کاهد. حالا من هم به همان کاری که شما به آن اشتغال دارید مشغولم. در مدرسه متوسطه‌ی آستارا تاریخ و فارسی و عربی درس می‌دهم.

فکر نمی‌کنم چه پیش آمدی مرا به این مکان خلوت و بی‌صدا آورد. زندگانی سیل است. جریان آن را به هر نحو باید گذرانید. با هر ساعت عمل،