برگه:DonyaKhaneManAst.pdf/۱۲۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

چندان سماجت ندارم که یک چیز در این ساعت حتماً از جایی که دارد بجای دیگر گذارده شود. بدون شک همه چیز تغییر خواهد یافت.

هر فساد و اشتباهی محل خود را به فساد و اشتباه دیگر می‌دهد، کلمه‌ی تكامل وتعالى یكنوع دلجویی است. این سر گذشت شیرین را که ناقص می‌بینم، زندگانی اسم دارد. نوع انسان تا انتهای بقای خود همیشه باید مشاهده کند. منتهی در هر دوره به یک نحو و بامختصات آن دوره.

فقط عادت است که ما را نسبت به چیزی راغب و نسبت به چیز دیگر متنفر می‌سازد. از این قابلیت وجودی نه فقط انسان، یا حیوان، بلکه نباتات هم به اندازه‌ی خود سهم می‌برند.

اگر شما از وضعیت استعدادی نمین و آن حوالی برای من بنویسید، به من لطفی کرده و مرا به درك چیز‌های تازه واداشته‌اید. ولی من اساسا رستگاری و صلاحی در این جریان نمی‌بینم.

بهتر این بود که کلیه‌ی مدارس مهم متوسطه و عالیه را تعطیل کرده و برای تعلیم و تربیت عمومی به همان دوره‌ی ابتدائی اکتفا کنند. چه تفاوتی دارد که به طفل فکر و اخلاق چند قرن گذشته را، که تناسبی با زندگانی کنونی او ندارد، در عبارات نادرست تمرین بدهیم؟ یا به او گلستان و کلیله و تاریخ معجم وامثال این‌ها را بیاموزیم؟ یا وقت گرانبهای او را به حفظ کردن فهرست جنگ‌های یاغیان قدیم بگذرانیم؟

این کار باعث بر بی‌مصرف ماندن قوای موجدهی دماغ او است که ممکن است او را دارای شخصیت و ابتکار کند، و نتیجهی آن تشویق اطفال است به فرا گرفتن چیز‌هایی که برای او فایده ندارند.

در هرحال از این قبیل معایب بسیار است. احوال کنونی که تقلید ناقص و غلطی از تعلیم و تربیت ناقص فرانسه و غیره است برای مرعوب ساختن فکر طفل و متحیر کردن او است.

شاید در اینجا اگر فرصت پیدا کنم حوصله کرده بعضی چیز‌ها در این خصوص بنویسم. فعلا سنگینی افکار خود را تمام به قلب خود وارد می‌آورم. مثل این است که خواب می‌بینم و به طوری وظیفه‌ام را انجام می‌دهم، که خیال می‌کنی به اطفال کمک کرده در بازی‌های آن‌ها عروسک‌هایشان را مطابق میلشان مرتب روی صندلی می‌چینم.

بی میل نبودم در این دور افتادگی خود که به یک نفر ناشناس تبعید شده شباهت پیدا کرده‌ام، اینقدر تنها نگذرانم، مخصوصاً بعد از غروب آفتاب که