به سیئات اعمال و اخلاق انسانی، هرچه میخواهیم اسم بدهیم، من میگویم که این زندگانی است. لازمهی بقاء و تنازع است. فقط میتوانیم از من بد آن تا حدی بكاهیم.
اگر میخواهیم دیگران را فریب دهیم و متوقع باشیم پیش از آنکه رفع حوائج آنها را کرده باشیم، به مار است بگویند؛ این برای رفع حوائج خودمان است. چرا یکی از سیئات، همین تقاضای بیمورد نباشد؟ اما چون قلم در دست ماست، و میبینیم که قبول تقاضای ما را نمیکنند، ماهم زرنگی کرده همین عدم قبول آنها را از سیئات قلمداد میکنیم.
تصور نکنید، دانشجوی من، این سبك اصلاحات و تحکم و فشار به اطفال، جزاتلاف وقت چیز دیگری هست. من هرگز در خصوص این قبیل چیزها نه شعر میگویم و نه به کسی نصیحت میکنم. میدانم فایده ندارد.
همه در اشتباهند و خودشان را فریب میدهند. به این جهت فکرم را دربارهی چیزهای دیگر که به نظر خودم اساسی هستند به مصرف میرسانم و برای داخل شدن به هر موضوعی، قاعدهیی دارم. زیاد فکر میکنم و وضعیت درونی زندگانی من و اخلاق من هم مقتضی همین است. از پشت این دریا و این کوههای مستور از درخت، به تمام عالم نظر میاندازم. لازم نیست پیش بروم. به عون الله تعالى، خوب مفاسد را میبینم.
خاموشی را در موقعی که باید خاموش بوده باشم از دریا یاد میگیرم. همهی اشیاء معلم انسانند. شما هم مثل من باشید. خیلی حرفها را میبایست شنید. فقط عقاید خود را باید محکم نگاه داشت.