برگه:DonyaKhaneManAst.pdf/۱۲۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰

آستارا


به نجات زاده


سال نو را به خوشی و سلامتی بگذرانید و همیشه به کارهای عام المنفعه‌ی خودتان، که ترویج کتب است و البته خوب کاری است، مشغول باشید، یادآوری‌ها وجستجو‌های شما که در این آخرین نقطه‌ی سرحد ایران هم مرا پیدا می‌کند دال بر آن نجابت اخلاقی است که در شما سراغ دارم.

امسال مخصوصاً خیلی دلم می‌خواست بیایم چند صباحی را هم در بار- فروش بگذرانم. ولی ممکن نشد. وضعیت طوری است که عقل و آرزو را حیران می‌کند. این انسان، که می‌گویند مختار است، چندان مختار نیست. مالکی بجز این قالب خاکی خود دارد. به پا‌های او سنگ و ریسمان بسته‌اند، برای اینکه به هر طرف رو می‌آورد آن ریسمان و سنگ مانع باشند. همه، دوندگی و جهد او، حرکت پرگار در اطراف مرکز است. و الا چه پرواز‌ها که این مرغ محبوس نمی‌کرد و فضای صفا‌ها که برای او نداشت؟

متأسفانه باید گفت این حیات مختصر، یک سرگردانی است که وجود ممکن، ناچار از قبول آن است. هیچ خوشی باقی و دل نازننده وجود ندارد.