برگه:DonyaKhaneManAst.pdf/۱۲۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

حاصل این است که با همه چیز می‌توان عادت کرد. بسا می‌شود که ورود به یک مرحله، گذشته را بی‌اهمیت می‌گذارد. مثلا اگر چیزی سابقا طرف میل و تحسین شخص بوده است، بکلی آنرا فراموش می‌کند.

ولی این درمان را طبیعت درباره‌ی من، که سعی دارم بتوانم خدمتگزار مردمان افتاده باشم، مضایقه کرده است. برخلاف آن فیلسوف هلندی که می‌گوید پس از خلاصی از تفکرات فلسفی اوقات تفریحش را به این می‌گذرانید که چپق بکشد یا عنکبوتی را بیجان کند، من دچار رنج‌های گوناگون هستم. یادداشت‌هایی که در قلب من باقی می‌باشند، یک به یک حواس مرا به خود مشغول می‌دارند. حقیقة آدمهائی اینقدر خنک، مثل این هلندی، یک قسم مجسمه‌اند.

اگر بعضی تحریرات و کار‌ها مانع نبود الان یک واقعه‌ی قشنگ پاکنویس می‌کردم می‌فرستادم به خاك بارفروش که در مطبعه‌ی بارفروش چاپ کنید تا ثابت کرده باشم که تقاضای سال گذشته‌ی شما را هم، مثل خود و کتاب‌های ارسالی، فراموش نکرده‌ام. ولی می‌دانم که شما صبر و اطمینان دارید. محتویات کاغذ را با راستی قبول می‌کنید و از وراء این یکی دو صفحه‌ی کوچک، چند صفحه‌ی بزرگ را مملو از محبت می‌خوانید.

نیمایوشیج