برگه:DonyaKhaneManAst.pdf/۶۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

در تمام سال کار می‌کند، بسیار خسته‌ام. باید خلاصه بنویسم روزی نیست که در شکنجه و عذاب افکار خود نباشم. می‌گویم زندگی می‌کنم، این حرف است. من زیاده ازحد، رنج می‌کشم.

سه سالی است از شغل پستی که داشتم، و عبارت از سنجاق زدن به کاغذها، بود به مناسبت افکار و اخلاقم، خلع شده‌ام. البته وقتی که کار نباشد عابدی هم نیست. فقط می‌نویسم و ازمن هیکل ضعیفی باقی مانده است. یکوقت نقشی بودم، امروز سایه‌یی!

معهذا عادات خود را ترک نمی‌کنم. در گوشه‌های ولایات شمالی ارزاق ارزان یافت می‌شود. اشخاصی مثل من، که شبیه به شراره از اصطکاک سنگ‌های جامد بیرون جسته‌اند، می‌توانند به این نواحی پناه ببرند. این فیض عظیمی است که طبیعت نصیب آنها کرده و آنها را قانع ساخته است. در بازگشت و فرار، نعمت‌هایی است که به نعمت‌های فتح وموفقیت شبیه است. در این حال اگر شخص نتواند خود را آنطور که می‌خواهد کامیاب نگاه بدارد می‌تواند به خود امید و تسلی بدهد. مخصوصاً وقتی که در جنگل‌های قشنگی دور از مردم باشد. چون که من شاعرم، از نیست، هست به وجود می‌آورم و برای من هوای آزاد، بهتر از عمارت‌های عالی است.

اتفاقاً امسال تمام سال را در بارفروش بودم. در آنجا با مرد مقدسی که در «تیمورخان شورا» سابقه‌ی مفصل دارد و به او بینیاز می‌گفتند، دوستی پیدا کردم. همیشه بازنم به خانه‌ی او می‌رفتیم. همدردی‌های من با او بود. دخترهای خردسالش با من به گردش می‌آمدند و من که اولاد ندارم آنها را بی‌نهایت دوست می‌داشتم. بقدر امکان و از روی رأفت و مهربانی آنها را نصیحت می‌کردم.

زنم مدرسه داشت و همین اطفال پیش او درس می‌خواندند. ومن مثل یک حیوان موذی به طفیل او می‌گذراندم. چیزی که هرگز به آن گمان نمی‌بردم همین مسئله است. به آن نیز عادت کرده ام، چنانکه به هر سختی. اینقدر هست که خود را تسلی می‌دهم و از فعل و انفعال بعضی قوا و مواد با بعضی مواد وقوای دیگر، حیات بشری را تفاضلی می‌دانم که عدم ثبات صورت مقداری این تفاضل، مرا امیدوار می‌کند. چه جای یاس است در صورتیکه امروز به مرحله‌ی نوی از زندگانی خود وارد می‌شویم و اشیاء را گاهی از نظر خود نمی‌گذرانیم؟ بدون شک بعضی خواص غیر ذاتی و به این جهت غیر محفوظ در اشیاء یافت می‌شود که از چگونگی ارتباط ما با آنها آن خواص، وجود پیدا