برگه:DonyaKhaneManAst.pdf/۷۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۳۷ مهر ۱۳۰۸

دوست من

باید اول یقین کنی ابدأ مضایقه در بین نیست. ولی من اکنون در مقابل دو مانع واقعم: قبول تقاضای تو و مساعدت با جسم مریضی که نمی‌خواهد مساعدت کرده به من خاتمه بدهد.

هر یك از این دو مانع مرا بر می‌انگیزاند. از من چیزی می‌کاهد و به من چیزی می‌افزاید. آرین پور مطلع است. بقدری سرما خورده‌ام که گویا دیگر تا آخر مدت حیات خود محتاج به سرما خوردن نباشم. حکایت این است. نه فکردارم نه صدا. بطوری عمیق نفس می‌کشم مثل اینکه شعله‌های جهنم خدا را از قلبم بیرون می‌کشم با دشمن را می‌خواهم در این اتاق خلوت، از خود بترسانم.

تنها تفنن من این است که این‌ها را به تو می‌نویسم. تو نباید از من دلتنگ باشی. این مذاکرات راجع به بعضی تحریرات است. عمده‌ی مطلب این است که روزنامه از هر حیث برای ملت تازگی داشته باشد و بسیار قوی‌تر و مرغوب‌تر و مطمئن‌تر از فکر‌های عمومی، فکری به آن‌ها بدهد. وقتی که