برگه:DonyaKhaneManAst.pdf/۷۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

نوشتن هم برای من دشوار بنظر می‌آمد. وقتی قلم روی کاغذ می‌گذارم به سبب عادت، خیال می‌کنم درشب تاریك ساز می‌زنم. فقط پنجه‌ی روان دارم. در این ضمن حس می‌کنم که محبت داشتن و زندگی کردن هم مثل چیز نوشتن عادت است. چطور چیز می‌نویسیم، همانطور هم زندگی می‌کنیم.

چون خیلی دلتنگم بهتر این است که مطابق عادت دیگر خود، قدری بخواب بروم. مرا از زیاد نوشتن که مرض من است معذور بدار. رنگ تاریك دیوار‌های اتاق من بیشتر مرا به این دعوت می‌کند. فی الواقع من اتاق خواب کرایه کرده‌ام. نزدیك سبزه میدان. طبقه فوقانی است. روح، برزندگانی موجودات تسلط پیدا می‌کند. ولی چقدر خوب این اتاق برای من اتفاق افتاد: کاملا مطابق دلخواه من برای تنبلی.

قلل دور دست جنگل‌ها را مثل یك سایه تماشا می‌کنم. از وقتی که آفتاب می‌دمد تا وقتی که غروب می‌کند و شهر مثل مرده‌یی ساکت می‌شود، هیچکس در زیر این پنجره‌ها به سراغ من نمی‌آید. از چرنده و خزنده یکی هم مکانی برای تنبلی‌های خود بهتر از من ندارد. من سلطان چرندگان و خزندگان تنبلم. به آشنا‌هایم تماماً خبر داده‌ام که معاشرت نمی‌کنم. از این حیث راحتم.

در همه‌ی این اوقات فکر «آیدین» در سر من دور می‌زند. پس اگر برخلاف اصلیت نژادی خود تنبل باشم یا اغلب اوقات در این اتاق فراموش شده خود را مست نگاه بدارم، حق دارم. بهانه پیدا کرده‌ام. به علاوه، من امروز در فشار و سنگینی تألمات و پشیمانی‌های عمر خود هستم. هوا وهوس‌های جوانان در روح ناجور من اشتعالی ندارد. اگر بخواهم برای تو از گزارشات خود در این شهر بنویسم، حوصله لازم دارد. خلاصه‌اش این است که تقریباً همانطور که می‌شنیدم من در قلب گیلانی محلی برای خود دارم. روزنامه‌ها هیچکدام خالی از خبر ورود من نیست. مجامع و قرائت خانه‌های آن‌ها را دیدن کردم. از من برای تئاتر خود پیس‌های تازه خواستند. البرز، اصلا می‌خواست روزنامه‌اش را به من واگذار کند. و از این قبیل چیز‌ها. در مرکز شاید بیشتر از این، اگر هوس نیز بود، به این هوس‌های خود رسیده‌ام. چندان اهمیت نمی دهم. خواه بخطا باشم، خواه صواب.

هروقت این فکر در من خطور می‌کند که آیا درفلان فکر و عمل خود بخطا رفته‌ام، فوراً ذهن من منتقل می‌شود که در هر مرحله از زندگانی با فکر وعمل مخصوصی بخطارفته وخیلی فریب خود را خورده‌ام. درصورتیکه سعی داشته‌ام از کسانی باشم که بگویم بخودم فریب نداده‌ام.