وتألمات روح انسانی است. اهم وسائط همین واسطه است که بین وجود و ارتباط آن باعالم جاری کشف میشود و با استغراق و استقصا در آن میتوان آنرا دریافت. ولی کمتر در تحت تجارب وموازنهی حسی ما در میآید. بعبارة اخرى معنای دقیق آن تسلط نفس براشیاء است. بنا به تعبیری مخصوص باید بگویم فلسفه یعنی تسلط من روز بروز به آنچه کردهام و گفتهام و پی برده وتسلط پیدا میکنم.
یقیناً باید روز بروز بهتر میشدم، والا نوشتن چندان مرا نجات نمیداد. من خیلی رنج میکشیدم تا چند روزهی عمر خود را تمام کنم. تفننات و مشغولیات هم یكنوع وسیله برای محافظت نفس از شدائد عالم طبیعتند. سال گذشته در «بارفروش» به تاریخ پرداختم. خوشحالم که خوب وقتم را به هدر دادم. چند سال است راجع به فلسفهی تاریخ، بطور کلی، فکر و مطالعه میکنم.
میبینم که باید عمری را گذارند. عقیده، اساساً عبارت از سرگرمی است: جرو بحث در سر آن نیز یکنوع سرگرمی محسوب میشود.
شاید تو از بعضی جهات برخلاف این میگذرانی. یا شاید به عکس این باشد. زیرا بعد از پدرم الان سه سال است که من یك كاغذ مفصل از تو ندارم. فقط حدس میزنم که فرصت برای تو کم است. معهذا زحمتی برای تو تهیه کردهام. چندان خرج زیادی ندارد. چون مطلب را به اینجا رسانیدهام از تو میخواهم در کتابخانههای قدیمی مسکو گردش کنی و دو جلد کتاب برای من به دست بیاوری که خیلی به تهیهی وسیلهی سرگرمی من كمك كردهیی: اول دیوان «امیر پازواری» دوم «تاریخ طبرستان» به قلم سیدظهیرالدین مرعشی. هر دو کتاب را «برنهارددارن» مستشرق معروف روسی چاپ کرده است. برنهارددارن یك سلسله کتاب راجع به مازندران دارد ودیوانامیر را به دو زبان نوشته است: متن کتاب، شعرهای طبری «امیر» است و حاشیه ترجمهی آن. نسخهی آنرا در بارفروش دیدم. برای من سوغاتی بهتر از فرستادن این دو کتاب نیست.