۱۲ آبان ۱۳۰۸
دوست من!
زود نیست که به تو میپردازم. دو ماه است شاید کمی هم بیشتر که غفلت به خرج داده یك كلمه ننوشتهام. در صورتیکه من در بین دوستانم عدهیی دوست دارم که به واسطهی عفت و طهارت نفس برعدهی دیگر تقدم و ترجیح یافتهاند و تو از آنجمله هستی. در رشت کاغذهای تورا باکمال خشنودی دریافت خواهم کرد. برای آدرس فقط عنوان خانم مدیرهی دار المعلمات رشت کافی است.
از این جمله نصف سرنوشت مرا باید بخوانی. معلوم میشود موانعی بوجود آمد که نشد در لنگرود بمانم و به رشت آمدهام. البته بهتر پیش آمد کرد. کلمهی دار المعلمات هم عنوانی است. اگر من معتقد نباشم، دیگران معتقدند. عیبی که دارد ریاست مدرسه نیز بواسطه فقدان نظم و تربیت صحیح اجتماعی، مثل سایر ریاستها، یك نوع کشمکش است. معهذا نه من، نه خانم هیچکدام به این اهمیت نمیدهیم. زندگانی اصلاً کشمکش است. دقت و تفكر، به انسان میفهماند و به او راه نجات را نشان میدهد.