۲۹ دی ۱۳۰۸
لاهیجان
به سرتیپپور
کدیور از رشت آمد . واسطهی اخبار خوشی بود . مخصوصا اظهار داشت به او سفارش کردهیی در خصوص بعضی وقایع اخیر گیلان که از تو خواسته بودم، به من كمك بدهد. و این دال بر این است که توحرف دوستانت را فراموش نمی کنی. از این بابت باید از تو ممنون باشم.
عجالة در دورهیی واقع شدهایم که اعتقاد به وظائف و شرایط دوستی از مردم سلب شده است. این را نيز يك نورانیت فکری محسوب می دارند. در رشت به خیلی از این اشخاص که هريك خود را نویسندهی فوق العاده فرض می کردند و به واسطهی نورانیت فکری ، نورانیت عقیده را از دست داده بودند، برخوردم. صنف عمومی تبعیت از چیزهایی را که برای انتساب به آن چیزها محتاج به فکر نیستند، بهتر می پسندد.
مشعوفم که فارغ از این معایب از این سال در شهر کوچکی زندگی خود را مثل يك تبعيد شده ، ادامه میدهم . همین لاهیجان که همه آن را دیدهاند. ولی من اينك در قلوب دهاتیهایی که فی الواقع نجابت اخلاقی خود