برگه:FarhangeNafisi.pdf/۵۳

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۳۹–

كه داراى 000 ر 456 نفر جمعيت مى‌باشد و محصولات آنجا نارنج و ليمو و حبوبات و شرابهاى اعلى است.

آگ

( āg ) ا. پ. بلغت زند گندم و حنطة.

آگ

( āg ) ا. پ. درخت هندى كه شيرۀ آن زهر كشنده است.

آگاه

( āgāh ) ص. پ. باخبر و بيدار و هوشيار. و واقف و بااطلاع. و با دانش و عاقل و خردمند و با بصيرت. و دقيق و با دقت و بافكر.

و ا. انديشه. و نگاه و نظر. و بصيرت و خبر.

و اشاره و دلالت. و اطلاع. و آگاه شدن ف ل.: مطلع شدن و خبردار شدن. و آگاه كردن ف م.: واقف كردن و باخبر كردن و هوشيار كردن. و ناگاه م ف.: بى‌انديشه و بى‌خبر و غافل.

آگاهانه

( āgāhāne ) م ف. پ. از روى اطلاع و علم و خبردارى و بصيرت و بينائى.

آگاهانيدن

( āgāhānidan ) ف م. پ.

نمودن و دلالت كردن. و خبردار كردن و با اطلاع نمودن. و متنبه كردن.

آگاهى

( āgāhi ) ا. پ. بصيرت. و نگاه و نظر. و خبر و اطلاع و وقوف. و بيدارى و هوشيارى. و آگاهى داشتن ف ل.:

اطلاع داشتن و باخبر بودن و واقف بودن. و آگاهى نمودن: هوشيار شدن. و از عاقبت خبردار شدن. و دورانديش شدن.

آگاهيدن

( āgāhidan ) ف ل. پ. مطلع شدن و دانستن و باخبر شدن.

آگده

( āgde ) ص. پ. آكنده.

آگر

( āgar ) و ( āger ) ا. پ. كفل و سرين.

آگره

( āgare ) ا خ. پ. شهرى مشهور در هندوستان كه از شهرهاى عمدۀ ايالت بنگاله است و واقع در كنار رود جمادا و داراى 000 ر 170 نفر جمعيت است.

آگرى

( āgari ) ص. پ. منسوب به آگره.

آگسته

( āgaste ) ص. پ. تر كرده.

و آلوده و آميخته.

آگسته

( āgeste ) ص. پ. محكم بسته.

آگش

( āgoc ) ا. پ. آغوش و بغل و بر.

آگشته

( āgacte ) ص. پ. تر كرده. و آلوده و آميخته.

آگشته

( āgecte ) ص. پ. محكم بسته.

آگفت

( āgaft ) و ( āgeft ) ا. پ. محنت و آفت. و رنج و آزار. و بلا و بليه. و مرگا مرگى و وبا.

آگن

( āgan ) ص. پ. چيزى كه در جامه و بالش و امثال آنها آگنده كنند از قبيل پشم و پنبه.

آگنبالين

( āgan-bālin ) ا. پ. هر چيزى كه بالين را از آن مى‌آگنند مانند پنبه و پر و پشم و پوشال.

آگنج

( āganj ) ص. پ. هر چيز پر و مملو.

آگند

( āgand ) ص. پ. پر كرده و انباشته و پر شده. و جوز آگنده: از جوز پر شده.

آگندگى

( āgandegi ) ا. پ. پرى و امتلا. و فربهى.

آگندن

( āgandan ) ف م. پ. پر كردن و انباشتن.

آگنده

( āgande ) ص. پ. پر كرده و انباشته شده و آگنج. و بزرگ. و فربه.

و آباد و مزروع. و هر چيز پر كرده و انباشته شده. و پشم آگنده. ص. انباشته از پشم.

و گوشت آگنده: مملو از گوشت.

و آگنده كردن ف م.: پر كردن.

آگنده

( āgande ) و ( āgonde ) ا. پ.

اصطبل و طويله.

آگنده پر

( āgande-par ) ص. پ. مملو از پر. و داراى پر بسيار.

آگنده‌خو

( āgande-xow ) ص. پ.

اسبى كه كفلش پر و فربه باشد.

آگنده گوش

( āgande-gowc ) ص.

پ. كر و ناشنوا. و چيزى در گوش آگنده. و عاصى و گناهكار.

آگنده يال

( āgande-yāl ) ص. پ.

آنكه داراى يال بسيار و آويزان باشد.

آگنش

( āganec ) م ح. پ. آگندن.

وا. حشو و املا.

آگنش

( āganec ) ا. پ. بناى عمارت.

آگنه

( āgane ) ا. پ. پنبه و پشم و پيله‌اى كه در بالش و نهالى و لحاف و امثال آن پر كنند. و پنبۀ محلوجى كه در ميان آستر و و ابرۀ جامه گذارند.

آگنيدن

( āganidan ) ف م.: پ. انباشتن و پر ساختن.

آگوچ

( āguc ) ا. پ. قلاب و چنگ.

و قلابى كه بدان چيزى گيرند.

آگور

( āgur ) ا. پ. خشت پخته - و آجر معرب آنست.

آگوش

( āgowc ) ا. پ. آغوش و بر و بغل و سينه. و پرستار. و بنده - مقابل آزاد.

آگوشيدن

( āgowcidan ) ف م.: پ.

آغوشيدن و در بركشيدن و در بغل گرفتن.

و زادن. و فرستادن. و رها كردن.

آگون

( āgun ) ص و م ف.: پ. نگون و معكوس و سراگون و سرنگون.

آگه

( āgah ) ص. پ. مر. آگاه.

آگهى

( āgahi ) ا. پ. آگاهى و بصيرت.

و اطلاع.

آگيج

( āgij ) ا. پ. آگنج.