برگه:FarhangeNafisi.pdf/۶۱

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۴۷–

بدان بشخص و يا شيئى حاضر و نزديك اشاره مى‌نمايند. ج: آنها و آنان.

آن

( ān ) پ. ضمير. منفصل است و بيشتر به شيئى و گاه بشخص اشاره مى‌شود. ج: آنها و آنان.

آن

( ān ) پ. يكى از حروف اسمى كه چون در آخر اسم درآيد صورت جمعى بآن مى‌دهد مانند مردم و مردمان و خردمند و خردمندان. و نيز اين حرف را چون در آخر امر حاضر درآورند صفت فاعلى بنا مى‌گردد مثل خندان و گريان.

آن

( ān ) ا. پ. چاشنى. و عقل. و شراب.

و تشخص و تعين و شخصيت. و كيفيت معنوى در حسن خوبان كه بتقرير در نيايد. و جمال و حسن.

آن

( ān ) ا. پ. - مأخوذ از تازى - وقت و هنگام.

آناء

( āna' ) ع. ج انى ( anā ) و ( enā ) و انو و نوى و آنو آناء الليل:

ساعات شب.

آنات

( ānāt ) ع. ج آن يعنى اوقات.

آناس

( ānās ) ع. ج انسان.

آناف

( ānāf ) ع. ج انف.

آنام

( ānām ) ج ا. ع. انام و همۀ مخلوق روى زمين. و يا جن و انس.

آنان

( ānān ) پ. ج آن ضمير و يا آن اشاره. و بمعنى ان كسان.

آنة

( ānnat ) ع. بز. و كنيز. و ماله آنة و لا حانة: نيست او را نه بزى و نه ناقه‌اى. و يا نيست او را نه كنيزى و نه ناقه‌اى.

آنت!

( ānt ) پ. كلمۀ تحسين بمعنى زهى و خه‌خه. و نيز بمعنى آنت. كه مركب از آن وات باشد.

آنتى‌پيرين

( ānti-pirin ) ا. پ - مأخوذ از يونانى يعنى ضد آتش يكى از داروهاى تازه كه دانشمندان فرنگ اختراع كرده‌اند و در رفع تب مؤثر است.

آنتى فبرين

( ānti-febrin ) ا. پ. - مأخوذ از يونانى يعنى ضد تب - از داروهاى تازه كه در رفع تب استعمال مى‌كنند ولى بايد بحكم طبيب باشد و بدون اجازۀ طبيب حاذق هرگز نبايد استعمال شود زيرا اگر بى‌مورد استعمال گردد مورث بسى خطر خواهد بود.

آنتيل

( āntil ) ا. پ. جزائر آنتيل جزائرى را گويند كه ما بين امريكاى شمالى و امريكاى جنوبى واقع شده و بر دو قسم است: جزائر آنتيل كوچك و جزائر آنتيل بزرگ و جمعيت آنها از همه جهت 8,400,000 نفر است و جزائر آنتيل بزرگ عبارتست از كوبا و ژامائيك و هائيتى و پرتوريگو و عمدۀ جزائر كوچك عبارتست از: بارباد و گوادلوپ و مارتينيك و دزيراد و مارى و كالانت و تاباگو و سنت لوسى و ترينيته و سنت مارتن و گرناد.

درياى آنتيل كه درياى كارائيب نيز ناميده مى‌شود در ميان دو امريكا واقع شده است.

آنج

( ānaj ) ا. پ. داروئى كه زعرور گويند. و نيز ازگيل.

آنجا

( ān-jā ) پ. كلمۀ اشاره و مركب از صفت تعيينى آن و كلمۀ جا كه بمعنى محل و مكان باشد يعنى آن جاى معين.

آنجا كه

( ān-jā-ke ) پ. كلمۀ اشاره يعنى محلى كه.

آن‌چنان

( ān-cenān ) م ف. پ. به اين طريق و باين نحو و باين روش.

آنچه

( ān-ce ) ص. پ. همانى كه.

آنح

( āneh ) ص. ع. مردى كه چون چيزى از او خواهند بواسطۀ بخل تنحنح كند و بسيار خنده كند. و دم برآرنده از تا سه و جز آن.

آنحة

( ānehat ) ا. پ. زن كوتاه قد.

آنحة

( ānehat ) ص. ع. مؤنث آنح.

آند

( ānd ) ا خ. پ. باصطلاح جغرافيا سلسلۀ جبال عظيمى را گويند كه در طول طرف غربى امريكاى جنوبى واقع شده است.

آنداو

( āndāv ) ا. پ. ساروج و گچ.

آن دم

( āndam ) م ف. پ. در آن زمان و در آن لحظه.

آندون

( āndun ) م ف. پ. آن زمان و آن وقت. و آنجا و چنين. و بدين وجه.

آن را

( ān-rā ) پ. كلمۀ اشاره بمعنى آن.

و به آن. و به او.

آنرو

( ān-ru ) م ف. پ. طرف مقابل و آن روى آب: آن طرف دريا.

آن زمان

( ān-zamān ) م ف. پ. آن‌وقت و آن هنگام و آن لحظه.

آنس

( ānes ) ص. ع. انس گيرنده و خو گيرنده.

آنس

( ānas ) ص. ع. خوگيرنده‌تر و انس گيرنده‌تر.

آنستان

( ānestān ) ا. پ. جاى چيزهاى موجود.

آنسة

( ānesat ) ص. ع. جارية آنسة دختر خوش‌نفس.

آنسته

( ānaste ) و ( āneste ) ا. پ.

بيخ گياهى خوش‌بو كه بتازى سعد گويند. و نيز گياهى خوش‌بو كه مردم طهران رشكك نامند.

آن‌سو

( ān-su ) م ف. پ. آن طرف و آن كنار. و بكنار آن. و بكنار ديگر و بطرف ديگر.

آنسيكلوپدى

( ānsiklopedi ) ا. پ.

مأخوذ از يونانى كتابى را گويند كه در آن از همۀ فنون حكمت و علوم گفتگو مى‌كند.

و بعربى دائرة المعارف و بفارسى فرنود سار گويند.

آن طرف

( ān-taraf ) م ف. پ. قدرى دورتر.

آنف

( ānof ) ع. ج انف.