برگه:FarhangeNafisi.pdf/۸۸

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
–۷۴–

مى‌برند. و ابو سعد ص.: پير عاقل. و ابو سليمان ا.: خروس. و ابو سيف ا خ.:

لقب نادر شاهنشاه ايران. و ابو صفوان ا.: شير و لبن. و ابو طالب ا خ.: پدر حضرت امير المؤمنين عليه السلام. و ابو طامون ا. قفر اليهود. و ابو طيب: عطار و دوا فروش. و ابو عامر: كفتار. و ابو عذر المرأة: مرد دوشيزگى رباى زن. و ابو عكرمة: كبوتر. و ابو علس: نوعى از بنفشه. و ابو عمرة: گرسنگى. و ابو عون:

خرما. و نمك. و ابو فراس: ببر. و ابو قابوس ا خ.: كنيۀ نعمان پادشاه تازيان.

و ابو قانيس ا.: يك نوع گياهى كه در رنگرزى بكار مى‌برند. و ابو قلمون: بوقلمون و نوعى از ابريشم الوان. و روزگار. و سنگ پشت.

و فيل مرغ. و ص. شخص بى‌ثبات و متلون المزاج. و ابو قيس ا.: بوزينه و ميمون.

و ابو كير ا خ.: نام جزيره‌اى نزديك اسكندريه. و ابو لهو ا.: دهل و طبل و نقاره.

و ابو مالك ا.: گرسنگى. و ابو مثوى:

ميزبان و خداوند خانه. و ابو مرة ا خ.:

ابليس و شيطان. و ابو مريم ا.: پيادۀ قاضى.

و ابو مزاحم: گاو نر. و ابو معشر ا خ.: نام يكى از علماى معروف در علم هيأت و نجوم كه در سال 272 هجرى وفات يافت و دانشمندان فرنگ اين حكيم را البومزر مى‌نامند. و ابو منصور: نام شهرى. و ابو مونس ا.: شمع. و ابو ناجع: حلوا و مربا.

و ابو نافع: سركه. و ابو نعيم: نان سپيد. و ابو يحيى ا خ.: ملك الموت و حضرت عزرائيل كه بزبان پارسى مرداد گويند.

ابواء

( abvā' ) ا. ع. نسبت پدرى و مادرى.

و ا خ. نام كوهى ما بين مكه و مدينه. و نام شهرى.

ابواء

( abvā' ) ص. ع. عنز ابواء: بزى كه از بوئيدن بول بز ماده بيمار شده باشد.

ابواب

( abvāb ) ع. ج باب. و باب الابواب ا خ.: در بند و حصارى در كنار درياى آسگون.

ابواب

( abvāb ) ج ا. پ. - مأخوذ از تازى - راهها و طريقه‌ها. و درها. و باج و خراج. و خراجى كه دوباره گرفته شود. و در حساب و حدود بمعنى غايتها. و ابواب كتاب: فصلهاى آن. و ابواب نجات: طريقۀ حصول نجات.

و ابواب بهشت ج ا خ.: درهاى بهشت.

و ابواب جمعى ا. آنچه از باج و خراج كه در نزد كسى جمع شود.

ابواز

( abvāz ) ع. ج باز.

ابواص

( abvās ) ع. ج بوص.

ابواع

( abvā' ) ا. ع. كلمه‌اى كه بدان ميش ماده را براى دوشيدن خوانند و نيز نعجة را ابواع گويند بدان جهت كه در رفتن گام فراخ مى‌نهد.

ابواع

( abvā' ) ع. ج باع و بوع و بوع

ابواق

( abvāq ) ع. ج. بوق.

ابوال

( abvāl ) ع. ج بول. و ابوال البعال ا. شراب و مى. و سراب.

ابو الحسن

( abol-hasan ) ا خ. ع.

كنيۀ حضرت امير المؤمنين على عليه السلام.

و ابو الحسن الاول: كنيۀ موسى بن جعفر.

و ابو الحسن الثانى: على بن موسى الرضا.

و ابو الحسن الثالث: على بن محمد سلام اللّه عليهم اجمعين.

ابو القاسم

( abol-qāsem ) ا خ. ع.

كنيۀ حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله.

ابوان

( abavān ) ا. بصيغۀ تثنيه. ع. پدر و مادر.

ابوب

( obub ) م. ع. ابت الريح ابوبا (از باب نصر): وزيد باد.

ابوبان

( abubān ) ا. پ. توبه و انابه.

ابو بكر

( abu-bakr ) ا خ. ع. كنيۀ عبد الله بن ابى قحافة خليفۀ اول رضى اللّه عنه كه 63 سال عمر كرد و در سال سيزدهم هجرى وفات نمود.

ابوة

( obovvat ) ا. ع. پدرى.

ابوة

( abovvat ) م. ع. ابوت و ابيت ابوة (از باب نصر): پدر گرديدم يعنى صاحب فرزند شدم.

ابوت

( obut ) م. ع. ابت اليوم ابتا و ابوتا. مر. ابت.

ابوت

( obovvat ) ا. پ. - مأخوذ از تازى - پدرى. و نسبت پدرى و مقام و مرتبۀ پدرى.

ابو تراب

( abu-torāb ) ا خ. ع. كنيۀ امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام گويند آن بزرگوار اين نام را بسيار دوست مى‌داشت چه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله ويرا باين كنيه مكنى كرده بود.

ابو جهل

( abu-jahl ) ا خ. ع. كنيۀ عمرو بن هشام مخزومى از بزرگترين دشمنان آن حضرت صلى اللّه عليه و آله. پس از آنكه هفتاد سال از عمرش گذشت در جنگ بدر كشته شد.

ابو حنيفه

( abu-hanife ) ا خ. پ.

امام اعظم نعمان بن ثابت رحمه اللّه مقنن مذهب حنفى. تولدش در سال 80 هجرى و وفاتش در 150 و مقبره‌اش در بغداد مزار عامه است.

ابود

( obud ) ع. ج ابد.

ابود

( obud ) م ع. ابد بالمكان ابودا:

(از باب ضرب): اقامت كرد در آنجاى. و ابد الشاعر: گفت شاعر شعر مشكل كه فهميده نمى‌شود. و ابدت البهيمة ابدا و ابودا:

وحشت گرفت چاروا و برميد. و ابد ابودا:

جاودانه شد.

ابو دردا

( abu-dardā ) ا خ. ع. نام يكى از اصحاب آن حضرت صلى اللّه عليه و آله.

ابو ذر

( abu-zar ) ا خ. ع كنيۀ حبذب بن جنادة الغفارى يكى از بزرگان اصحاب