و جالب وقتی است که این نسبت یکجوری در یک جای عالم به هم میخورد. نخستین برگههای پرونده را مخبرهای یونایتدپرس و رویتر میسازند، بعد صدای صلیب سرخ در میآید که مثلاً دو تا پرستارش زخمی شده۷ بعد خارجیهای مقیم آنجا بار سفر میبندند، بعد پاپ روم دعا میکند که بلا از آن ناحیه برطرف شود، بعد نرخ، در بورس لندن و نیویورک به هم می خورد، بعد «تایمز» و «نیویورک تایمز» شروع می کنند به مقالهنگاریهای دو پهلو و راه و چاه نشان دادن به عوامل محلّی؛ و بعد قطع رابطهی سیاسی است؛ و بعد سربازان مزدور، خلیج فارس، یا آبهای چین، یا در سواحل آفریقا. ما اینها را بارها تجربه کردهایم: در ملّی شدن نفت، در کانال سوئز، در کوبا، در کنگو، در ویتنام.
امّا انصاف باید داد که سیاست و اقتصاد ما هم در این میان، زیاد بیکاره نیست. متخصّصان غرب زدهی اقتصاد، مینشینند و بحث میکنند و مشاوران خارجی میآیند و میروند و یک مرتبه میبینی کارخانهی سوار کردن جیپ و فیات، افتتاح میشود. یا کارخانهی پلاستیکسازی یا باتری سازی ارتش که هنوز چند تن از امرای ارتش، بابت لفت و لیسهایش در زندان به سر میبرند؛ و تازه این همه با چه افتخاراتی و چه تشریفاتی و نوار سه رنگ و قیچی و دم و دستگاه؛ امّا واقع امر چیست؟ اینکه دیگر صرف نمیکند
آمریکا، شمارهی سپتامبر ۱۹۶۳، از گزارش مذاکرات «سیزدهمین کنفرانس بینالمللی مدیریّت». این کنفرانس با شرکت ۴۲۰۰ نفر از ۸۴ مملکت در «مانهاتان» تشکیل شده بود.