برگه:Gharbzadegi.pdf/۱۳۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۳۰غرب‌زدگی
 

آن سر عالم، با غارت آثار و عتیقه‌ها و کتابخانه‌های این سر عالم، انباشته شده است. ناچار یک غربی محقّق در زمینه‌ی شناخت مسایل شرقی نیز وسایل بیش‌تری در دسترش دارد و به این علّت، بیش‌تر مراجع شرق را نیز باید در غرب جست و شاید چون خود شرقی هنوز به این عوالم نرسیده است، یا چون هنوز در بند کفش و کلاه و نان روزانه است و فرصت بحث در لاهوت و ناسوت را نکرده است... و هزار شاید دیگر؛ و من همه‌ی این شایدها را لابد می‌گیرم؛ امّا چه می‌گویید در مواردی که هم شرقی نظر داده است و هم غربی؟ و هر دو با یک روش؛ امّا با دو چشم؛ و دو دید و دو زبان؛ تصدیق نمی کنید که در چشم آدم غرب‌زده، رأی مستشرق، یا محقّق غربی، به هر صورت بر رأی یک متخصّص شرقی مرجّح است؟ ما خود بارها این تجربه را کرده‌ایم.

و به عنوان آخرین نکته، آدم غرب‌زده در این ولایت، اصلاً چیزی به عنوان مسأله نفت را نمی‌شناسد. از آن دم نمی‌زند. چون صلاح معاش و معاد او در آن نیست و گرچه گاهی فقط از همین راه نان می‌خورد؛ امّا هیچ‌وقت سرش را به بوی نفت به درد نمی‌آورد. نه حرفی، نه سخنی، نه اشاره‌ای و نه امّایی! ابداً. در مقابل نفت تسلیم محض است و اگر پا بدهد، خدمتکاری و دلّالی نفت را هم می‌کند. برایشان مجلّه هم می‌نویسد.[۱] و فیلم هم می‌سازد(موج و مرجان و خارا را ببینید)؛ امّا شتر دیدی، ندیدی. آدم غرب‌زده، خیال پرور نیست. ایده‌آلیست نیست. با واقعیّت سر و کار دارد و واقعیّت در این ولایت، یعنی گذر بی دردسر نفت.


  1. رجوع کنید به مجلّه‌ی کاوش.