برگه:Gharbzadegi.pdf/۴۰

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۳۸ غرب‌زدگی
 

پیش پای بشریّت نبود. صدور سنن انقلابی روس به افریقا و آسیای جنوب شرقی که آخرین تحوّلات سیاسی پیش از حرکت چینی‌هاست، خود حکایت از آرزویی دارد که سال‌های سال در نطفه خفه می‌شده است تا اکنون در لباسی تازه پا به میدان بنهد.

اگر باز هم دقیق‌تر باشیم، ما از این توّجه به غرب فراوان جای پا داریم. درست است که آب حیات در ظلمات شرق بود؛ امّا اسکندر که به جست و جویش رفت، غربی بود و نظامی گنجوی از ماست او را پیامبر خواند و با ذوالقرنین درآمیخت. جنّات عدن نیز غربی است و عنبر همیشه از دریاهای شمال غربی می‌آمده است و بغداد که کعبه‌ی زندیقان مانوی بود، در منتهای غربی فلات ایران بود و حتماً سپاه زنگ و روم را شنیده‌اید و اطلاق آن را به شب و روز، یا به زلف و صورت دلبران! و شاید به همین دلیل هیچ حرم‌سرایی در شرق، خالی از کنیزان رومی نبوده است که مبشّر روز و حامل سپیدی و سپیدبختی بوده‌اند. حتّی عرفان با همه‌ی شرق‌زدگی‌اش(اگر بتوان این تعبیر را نیز به کار برد) شیخ صنعان بادیه‌نشین را در بند کنیزکی رومی، مرتد می‌کند و زنّاربند. حتّی نرگس خاتون، مادر مهدی موعود شیعیان نیز کنیزکی است در اصل رومی... و به هر صورت بر این نسق فراوان نشانه‌ها می‌توان یافت.

و آن‌چه مسلّم است این‌که برای ما که هرگز ملّتی نه در بند تعصّب و خامی بوده‌ایم، راه غرب همیشه باز بوده است. به مکّه هم که می‌رفتیم هم‌چون سعدی، از راه طرابلس می‌رفتیم تا به کار گل بگمارندمان یا به کربلا که می‌رفتیم و به نجف، تا استخوان سبک کنیم و به اروپا که اکنون می‌رویم تا عیش و عشرت کنیم...