برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۳۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۹
صادق هدایت

یک جور سایهٔ آنست بنظر می‌آید که ک... نه یادبود دارد و نه آینده، یک قسمت از روح این اسم بریده شده را برداشته‌اند. زنها چهره و نام نامزد اورا دارند و اطرافیانش رومانهای اورا پر کرده‌اند.

در رومان «دادخواست» و «قصر» پیرایه‌های زندگی روزانهٔ کافکا شناخته میشود. از جمله شغلی که آرزو میکرده تا بتواند گشایش مادی و هنگام فراغت بیشتری بدست بیاورد، اما با دشواریهائی روبرو میشود، همچنین دستگاه شلوغ و مضحک ادارات دولتی را شرح میدهد، مانند پشت گوش اندازی و کش دادن و کندی کار و بی‌نظمی و کثافت دفترها و قدرت مقام رؤسای ادارات درین کتابها بخوبی منعکس شده. اینها حقایقی است که کافکا بطرز دردناکی احساس کرده و آزموده است.

از شرح حالش چنین بر می‌آید که توانست ریشه کن بشود و از زیر یوغ خانواده و جامعهٔ یهود و زمین و نژاد بیرون بیاید. بمادرش میگوید: «شما همه با من بیگانه هستید.» اما باقی زندگیش را برای بچنگ آوردن همین چیزهای از دست رفته میگذراند، «بدون نیاکان، بدون خانواده و بدون زاد و رود.» میخواست دوباره آنها را بدست بیاورد تا بتواند مانند دیگران زندگی بکند اما آرزویش برآورده نشد. تیزبینی و موشکافی اندیشهٔ او مانع شد تا بتواند با افزار مردمان معمولی گره خودرا بگشاید. کافکا نخستین کسی است که وضع نکبت بار انسان را در دنیائی که جای خدا در آن نیست شرح میدهد. – دنیای پوچی که از این ببعد هیچ فردی نمیتواند پشت گرمی داشته