برگه:HekmatSoqratAflaton.pdf/۱۵۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
–۱۵۰–

نزدیک از من شنیده‌اید از آن مباحث گفتگوئی کنم؟ اگر نشنیده‌اید از اینجا میتوانید دریابید که همه داستانها که دربارهٔ من میسرایند خالی از حقیقت است و اگر شنیده باشید من آموزگاری میکنم و در ازای آن مزد میگیرم آنهم دروغ است نه تصور کنید من نیکو نمیدانم کسی بتواند مردم را تعلیم نماید چنانکه گورگیاس و هیپیاس و افرودیکوس[۱] میکنند و چنین هنر بزرگ پدیدار میسازند که دیار بدیار رفته جوانان را فریفته مینمایند تا از همشهریان خود بریده بایشان به‌پیوندند مزد میدهند سپاس هم دارند و حال آنکه آن جوانان میتوانند زیان نکشیده با هر یک از دانشمندان شهر خویش که بخواهند درآویزند و از آنها بهره ببرند. از این بالاتر آنکه شنیده‌ام این روزها از پاروس دانای بزرگ باینجا آمده و از قضا روزی نزد کالیاس پسر هیپونیکوس بودم و دانستم که او بتنهائی بیش از همهٔ همشهریان ما برای دانشوران مال داده است چه گفتگو از دو پسر او بمیان آمد گفتم ای کالیاس اگر بجای فرزند دو کره اسب یا دو گوساله میداشتی هر اینه کسی را برمیگزیدی و به او میسپردی و مزد میدادی تا آنها را بپرورد و آنچه استعداد دارند از قوه بفعل آورد و برای این مقصود مهتر یا دهقانی دانا جستجو میکردی اکنون که از نوع بشر دو فرزند داری چه آموزگار و مربی برای آنها در نظر گرفته‌ای؟ کدام استاد زبردست را برای آموختن وظائف انسانی و اجتماعی برمیگزینی؟ البته چون دارای فرزندی این اندیشه برای تو آمده است. کالیاس جواب داد آری یافته‌ام. پرسیدم کیست؟ از کجا است و برای آموزگاری چه مزد میگیرد؟ گفت اوینوس نام دارد، از


  1. Prodicos و Hippias و Gorgias سه نفر از معاریف سوفسطائیان میباشند. باید دانست در نزد یونانیان مزد گرفتن در ازای تعلیم رسم نبود بلکه در نظر ایشان زشت مینمود و این بدعت را سوفسطائیان گذاشته‌اند و سقراط باین فقره تعریض مینماید.