بتعلیم شفاهی نزدیکتر و شبیه باشد و اگر در بعضی از تصنیفهای افلاطون گاهی دیده میشود که مباحثه و سؤال و جواب زیاده از حد لزوم طولانی است و مکررات دارد از این بابت است. گذشته از اینکه باید بخاطر داشت که اگر ما امروز بعضی از مطالب را بدون این تکرار و اصرار در مییابیم و فهم میکنیم بواسطهٔ استعدادی است که در نتیجهٔ زحمات دانشمندان پیشین برای ما حاصل شده آن بیچارهها مرارت کشیده و خون دل خوردهاند تا مطالبی را که امروز بنظر ما بدیهی است یا فهم آنها اشکال ندارد در اذهان راسخ نمودهاند و یکی از فواید بزرگی که از مطالعهٔ کتابهای افلاطون و بعضی دانشمندان دیگر برای اشخاص صاحبنظر حاصل میشود همین توجه است باین معنی که آن زمانها عقل و فکر مردم در چه درجه بوده و اینک بچه پایه رسیده است.
اکنون خوبست قدری هم در کیفیت معنوی کتابهای افلاطون وارد شویم. آثار این حکم بزرگوار دو جنبه دارد، جنبهٔ ادبی و جنبهٔ فلسفی. جنبهٔ فلسفی آن را بهتر آنست که بموقع بیان حکمت و فلسفهٔ او محول نمائیم و در این جلسه قدری از جنبهٔ ادبی گفتگو کنیم زیرا نوشتههای افلاطون در زبان یونانی از جهت فصاحت و بلاغت و لطافت و محسنات کلام دارای اعلی مرتبه است و شاید هیچ اثر نثری دیگری در آن زبان دارای این مقام نباشد. البته میدانید که افلاطون را استاد حکمت اشراق میخوانند و حکمت اشراق سرچشمهاش ذوق و شور عشق است باین واسطه نوشتههای افلاطون در عین اینکه نثر است بهترین اشعار است و با آنکه همواره دم از عقل و علم میزند در واقع عشق و ذوق را افاضه میکند و چه بجا و متناسب افتاده است این قطعهٔ مولوی معنوی که میفرماید: