برگه:IOHP-Interview-Alikhani.pdf/۱۱۷

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
عالیخانی (۷)
– ۵ –

بازاری بود که مثلاً کراوات نمیزد و ریشش را با ماشین میتراشید. به توصیه من وزیر کشور مهدی پیراسته خانم ستاره فرمانفرمائیان را بعنوان نماینده خودش انتخاب کرد. دلیل من هم این بود که او از راه مددکارهای اجتماعی که در اختیار داشت و تربیت شده بودند برای اینکه به خانه مردم بروند و با مردم مصاحبه بکنند میتوانست با خانواده کسانی که در این جریان کشته شده بودند تماس بگیرد. و بنابر این از نقطه نظر اجتماعی او کمک بزرگی به ما میتوانست بکند. خوشبختانه آقای پیراسته هم این توصیه مرا پذیرفت و بنابراین نماینده ایشان ستاره شد. وزیر دادگستری آقای باهری هم یک نفر قاضی خوشنام و مورد احترامی که متأسفانه اسمش یادم نیست ولی مورد تأئید او و پیراسته بود انتخاب کرد، در پرانتز باید بگویم که سابقه دکتر پیراسته در وزارت دادگستری بود در نتیجه تمام کارمندان دادگستری را بخوبی میشناخت و میتوانست درباره شخصیت‌شان قضاوت بکند. بهر حال روز اولی که ما جلسه داشتیم حاج آقا رضا مجد دستش را بصورتش گرفته بود بطرفی که ستاره فرمانفرمائیان بود که این زن بی‌حجاب را نگاه نکند، ولی خوب ما کاری به این کارها نداشتیم و این سه نفر را خواهش کردیم که میان خودشان ترتیب تقسیم کار و تهیه گزارش نهایی را بدهند. و پس از تصور میکنم چیزی شبیه یک ماه اینها به ما اعلام کردند که آمادگی دارند برای دادن گزارش. جلسه بسیار مفصلی در وزارت دادگستری داشتیم برای شنیدن این گزارش و تأئید پیشنهادات و دادن گزارش خودمان به هیئت وزیران. این جلسه با جلسه بار اول ما بکلی تفاوت داشت. حاج آقا رضا مجد با ستاره فرمانفرمائیان مشغول گفتگو و خنده بود و وقتی هم که خواستند بنشینند، گفت که "من باید پهلوی ستاره خانم بنشینم برای اینکه ایشان را زن مقدسی میدانم." و این نکته را میگویم که روشن بشود که حتی رفتار یک بازاری مذهبی یک رفتار خشک و کورکورانه و متعصب نبود. یک مقدار در واقع در اینها حس بدبینی نسبت به طبقه‌ای که خودشان را مدرن میدانستند وجود داشت، ولی وقتی در عمل میدید که این زن دستش را بالا زده و کمک میکند، تمام این پرده‌هائی که میان