در این صورت فقط طبقات ممتاز ذکر شده است و نمیتوان از روی یقین معلوم کرد، که چه نسبتی بین این صورت و طبقهبندی اجتماعی سابق الذکر بوده است. آنچه مسلم است ترتیب مذکور همیشه ثابت نمیمانده است. خلاصه باید گفت ترتیب مقامات و طبقات امری بسیار پیچیده و تاریک است.
تخالف و تعارض ظاهری، که در تقسیمات اجتماعی و سیاسی ملت دیده میشود، نسبت مستقیم دارد با میراثی، که از اشکانیان به ساسانیان رسیده و آن میراث عبارت بود از تزاحم دو مسلک مخصوص، یکی ملوک ملوکالطوایفی و دیگر حکومت مطلقه دیوانی. اگر کسی بخواهد حقیقت تحولات اجتماعی و سیاسی ایران را از
→
- اسپوهر همچنانکه ناوادیا دریافته است، به معنای «ولیعهد» بکار رفته است. تغییری که آقای شدر در این مورد پیشنهاد کرده است، اینست که واسپوهر در اینجا لقب نیست؛ ستایش و توصیف است و مراد از آن «فرزند والاگهر» der hocacliche Sohn شاهنشاه است، که در عبارت ما قبل ازو نام بردهاند. اما این تعبیر این سؤال را بلا جواب میگذارد، که چرا بر «ولیعهد» پسی واسپوهر (فرزند والاگهر der hohadliche Sohn) نام نهادهاند نه پسی ویسپوهر» (شهزاده پسر. (dsr prinzliche Sohn؟
بهر حال لفظ «ویسپوهر» بشکل ایرانی خود، یعنی بیآنکه در پس ایده او گرام آرامی نهفته باشد، فقط در متون مانوی تورفان دیده میشود. آقای شدر بر آنست، که این کلمه را در زبان سغدی با تغییر مختصری بصورت ویسپوس VisPus بازیافته است، ولی هنینگ (رسالات آکادمی پروس،۱۹۳۷، کتاب دعای مانوی، ص ۷۳) بر این دعا خرده گرفته است. از طرف دیگر باید دانست، که متون مانوی لغات و اصطلاحات را بصورت مصطلح در آغاز دوره ساسانی نشان میدهند و در آن زمان فرقی، که اشکانیان بین دو لفظ ویسپوهر و واسپوهر میگذاشتند، هنوز از یاد نرفته بود، ولی ظاهرا ما مثالی از موارد استعمال لفظ ویسپوهر در ادبیات پهلوی اواخر دوره ساسانی در دست نداریم. باین جهت من گمان میکنم، که قبل از پایان این دوره لفظ ویسپوهر فراموش شده و اصطلاح واسپوهر جای آن را گرفته بود.