کتب علمی راجع بطب و نجوم و حکمت را از هندی و یونانی و سایر السنه گرفته، به کتاب دینی الحاق نمود. اما بلاشک این روایت بدین صورت صحیح نیست و بعقل درستتر میآید، که بگوییم کتبی، که الحاق کردند، نتیجه قرایح دانشمندان ایرانی بوده، که در تحت تأثیر نفوذ یونانی نگاشته بودند، اما نفوذ هند در آن آثار ظاهرا در ازمنه متأخر رسوخ کرده است.
بفرمان شاهپور رونوشتی از اوستای تنسر در معبد آذرگشنسپ در شیز[۱] نهادند، اما مجادلات و اختلافات مذهبی به پایان نرسید و شاهپور دوم برای ختم این گفتگوها مجمعی به ریاست آذربذی مهرسپندان، که موبد بزرگ بود، تشکیل داد. این انجمن متن صحیح و قطعی اوستا را تصویب کرد و آن را به بیست و یک نسک یا کتاب تقسیم نمود، که معادل عدد کلمات دعای مقدس یثااهوویریو[۲] باشد. بنا بر سنت، آذربذ برای اثبات اینکه اوستای مذکور باین صورت نص صحیح است، خود را بمعرض امتحان (=ور)[۳] آتش درآورده رخصت داد، تا فلز گداخته بر سینه او ریزند.
بنابرین اوستای ساسانی، که قسمت کوچکی از آن فعلا باقی است و خلاصه قسمتهای مفقود آن را در کتاب هشتم و نهم دینکرد، که در قرن نهم میلادی بزبان پهلوی نوشته شده، میبینیم،[۴] نه تنها مشتمل بر احکام دینی بوده، بلکه حکم دایرةالمعارف بزرگی داشته، که در آن علوم مختلف مندرج بوده است. علم مبدأ و معاد و اساطیر الاولین و نجوم و علم تکوین و امور عامه و طبیعیه و فقهیه و حکمت عملیه عهد ساسانی همه بر اساس ۲۱ نسک اوستا استوار بوده است. بسیاری از متون، که