دوم عیسویان ارمنی تعقیب میشدند، لئونس[۱] کشیش عیسوی به تن شاهپور رئیس محکمه مذهبی چنین گفت: «در ابتداء تو ستایش خورشید را بما تحمیل کردی و حال مدعی هستی، که این تحمیل بنا بر فرمان شاهنشاه بوده است و تو به بانگ بلند خورشید را خواندی و او را باین طریق ستایش کردی».[۲] در موقع دیگر «خورشید را باین ترتیب ستایش کردند، که چند قربانی با اجرای مراسم مجوسی تقدیم نمودند»[۳] بنا بر روایت پروکوپیوس (جنگ ایران، کتاب اول، بند ۳) از احکام مغان این بود، که شمس طالع را باید ستایش کرد.
حالا ببینیم این خدای خورشید کیست؟ در کتابهای اوستایی یکی از ایزدان هور[۴] (هور، خور)، یا هورخشیت[۵] (خورشید، که بمعنی خور قادر و قاهر است) نام دارد، اما گویا هیچوقت مقام چندان مهمی نداشته است. پس در حقیقت مغان عهد ساسانی، اگر آفتاب را میپرستیدند، مرادشان هور نبوده، بلکه مهر را ستایش میکردهاند و این مهر همان میثر است، که در یشتهای عتیق ذکر شده است و همان است، که بابلیان آن را با شمس، خدای آفتاب خودشان، یکی دانستهاند و مهرپرستان مغرب از آن[۶] ساخته بودند.[۷]
الیزه عبارت ذیل را از زبان رئیس خلوت پادشاه ایران نقل میکند: «شما نمیتوانید از پرستش خورشید امتناع بورزید، زیرا که خورشید از پرتو خود عالم را روشن میکند و با گرمی خویش غذای انسان و حیوان را میرساند و بسبب خوان نعمت بیدریغی، که گسترده و سخای شاملی که دارد، او را خدای مهر نام دادهاند.