برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۲۱۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

می‌گفته‌اند) و آتشی است که در استعمالات عادی بکار می‌رود، و هوفریان[۱] یعنی آتشی، که در جسم مردم و جانوران است، اوروازشت[۲] آتشی که در نباتات پنهان است، وازشت[۳] آتشی، که در ابر است، در ابر است، یعنی صاعقه، سپنشت[۴] آتشی که در بهشت در حضور اهورمزدا می‌سوزد. ظاهراً شکوه و اقبالی، که پیوسته همراه شاهنشاهان حقیقی آریایی بوده، یعنی خورنه،[۵] که در زبان پهلوی خور[۶] و در فارسی فر شده است، مظهر ناسوتی این نوع پنجم از آتش بوده است.[۷]

آتش مشخص و مجسم را، که در اوستا آتر[۸] و در زبان فارسی متوسط آذر[۹] می‌باشد، اکثر پسر اهورمزدا خوانده شده. عیسویان گاهی آتش مقدس زردشتیان را دختر اهورمزدا نامیده‌اند، چنانکه هشو نام کشیش عیسوی که از روی خشم آتش یکی از آتشکده‌ها را خاموش کرد، گفته است: «نه آن خانه‌خانه خدا، نه آن آتش دختر خدا بود، بلکه دختری بود دستخوش هوس شاهان و گدایان!»[۱۰] اما احتمال می‌رود، که اعتقاد به اینکه آتش دختر اهورامزد است، از جمله تغییراتی باشد، که نزد ارمنیان زردشتی صورت گرفته است، زیرا که در آثار عامیانه ارامنه،


  1. Vohufryana
  2. Urvazishta
  3. Vazishta
  4. Spenishta
  5. Xvarenah
  6. Khvarr
  7. دارمستتر، زد-اوستا، ج ۱، ص ۱۵۱ و بعد. هرتل، آتش‌پرستی آریائیها، l، ص ۱۶ و آتش شاهی و آتش پیروزی در اوستا
    Die awestischen Herrschafts-und Siegesfeuer (رسالات آکادمی ساکس،۱۹۳۱).
  8. atar
  9. Adhur
  10. هوفمان، ص ۳۵.