فرزندان خود را فرمان داد، که ارکان دولت ظلمات را بکشند و پوست برکنند و و مادر حیات از پوست آنان آسمانها را بساخت و جسد آنان را بر زمین تاریکی در ارض ظلمت افکند و از گوشت آنها خاک را بیافرید و کوهها از استخوان آنها ساخته شد. این روایت مأخوذ از یک افسانه قدیم است، که در روایات زرتشتی نیز آثارش پیداست[۱]. عالم، که از اجساد پلید دیوان ساخته شده، مشتمل بر ده فلک و هشت زمین است و هر فلک را دوازده دروازه است.[۲] زینت شکوه. افلاک را افراشته نگاه میدارد و حامل زمین را بر دوش خویش برداشته است (و این شبیه است به اطلس در اساطیر یونان). پادشاه شرافت در وسط نشسته و خدایان محافظ را فرمان میدهد.
بعد روح زنده هیئات فریبنده خود را به فرزندان ظلمات نشان داده، در آنها هوسهای شهوانی برمیانگیزد.[۳] باین تدبیر قسمتی از نوری را که بلعیدهاند، رها میکنند. از این ذرات نور آفتاب و ماه ستارگان را میآفریند. پس آنگاه وی از هوا و آب و آتش سه کره (چرخ) میسازد و پادشاه افتخار آنها بر فراز زمین وامیدارد تا نگذارند زهر ارکان ظلمت بر مساکن موجودات الهی فروریزد.
پدر برای اینکه کاملا وسایل محافظت فراهم آید، پیامبر را که سومین رسول[۴] نیز گویند، بیافرید این پیامبر را بالقاب مختلف میخوانند، گاهی خدای عالم نور (رشن شهر یزد) و گاهی نریسه[۵] و گاهی به لهجه شمالی و به زبان سغدی ایزد میثر
- ↑ کریستنسن، انسان نخستین، ج ۱، ص ۳۴ و بعد.
- ↑ در عبارتی از قطعه به لهجه جنوب غربی چهار زمین آمده است. آندرآس- هنینگ، ۱، ص ۱۷۷.
- ↑ مقایسه شود با داستان مزداهی در ص ۱۷۸ این کتاب.
- ↑ Legatus Tertiut
- ↑ Nariseh نریسه در لهجه جنوب غربی همان Nairyosaeha اوستایی است رک ص ۱۷۸، یادداشت ۲ کتاب حاضر.
Studien z. antiken ص ۲۶۳ و بعد؛ شمیدت-پولوتسکی، کشف آثار مانوی، ص ۷۶ و بعد، والدشمیدت-لنتس عقاید مانویه، ص ۵۷۵ و ۶۰۶.