برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۴۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۴۱
مقدمه
 

بیشتر بوده است. چنین بنظر میرسد، که نه تنها ولاتی، که از تخمه شاهی انتخاب میشدند، عنوان شاه داشتند – چنانکه همیشه در ایران مرسوم بود – بلکه هریک از ایالات هیجده‌گانه اشکانی را یک «پادشاهی» میخواندند.[۱] پس عجب نیست، که مورخان عرب دوره بین اسکندر و ساسانیان را عهد «ملوک الطوائف» خوانده‌اند و این کلمه ترجمه از لغت «کذگ‌خوذای»[۲] پهلوی است، که بمعنی صاحب‌خانه یا والی می‌آمده است.

قدرت سیاسی تیولداران بزرگ در شورای اشرافی تجلی می‌کرد، که حدودی باختیارات شاهنشاه میگذاشت. یوستی‌نوس این مجلس شورای را «سنا» خوانده است[۳] و ما میدانیم، که سرداران و حکام از میان اعضاء این مجالس انتخاب میشده‌اند[۴] بنابراین حکومت و سرداری شغل موروث نبوده است. اعضاء سنا خود را خویشاوندان شاهنشاه میخوانده‌اند و همه از خاندان سلطنت یا از افراد شش دودمان ممتاز دیگر بوده‌اند، زیرا که در میان سرداران پارتی بسیاری سورن و قارن[۵] نام داشته‌اند و نیز معلوم است، که این دو خانواده خود را از حیث نسب همدوش دودمان سلطنتی می‌شمرده‌اند. همچنین قراینی در دست است، که انجمن دیگری هم بر پای بوده و آن را مجمع «دانایان و مغان» میتوان نامید. سلاطین اشکانی رأی آنان را در امور محل اعتناء قرار میداده‌اند و ظاهراً در حوادث مهمه بوسیله فتوای دینی مداخلاتی