اما طرز کوچ دادن خسرو اول با شیوه اسلاف مختلف بود و بنا بر تحقیق اشتاین تفاوت عمده در این بود، که خسرو آنها را مرتبا در مقاصد نظامی بکار میبرد: اقوام وحشی را، که بنیه طبیعیشان بر قوت بدنی کشاورزان ضعیف ایرانی برتری داشت، در نواحی سرحدی استقرار میداد، تا حملات دشمنان خارجی را دفع کنند و کمکهای نظامی به دولت بنمایند. بدینطریق سپاه دائمی، که خسرو اول ایجاد کرده بود، مرکب از سواران ایرانی و کوچنشینان غریب بود و این گروه اخیر بزودی با اوضاع مساکن جدید خود انس گرفتند و خواص سلحشوری، که در فطرت داشتند، ابراز کردند. کسری افواج دیلم و ممالک مجاور آنجا را به یمن فرستاد، تا بومیان یمن را در مقابل حبشیان یاری دهند.[۱]
تشکیلات جدید سپاه موجب تغییری در طرز فرماندهی کل شد. کسری منصب ایران سپاهبذ را ملغی کرد و چهار سپاهبذ را به ریاست دائمی سپاه، هر کدام در یک ربع کشور، منصوب نمود. سپاهبذ شرق افواج خراسان و سگستان و کرمان را بفرمان خود داشت و سپاهبذ شمال افواج پارس و خوزستان را و سپاهبذ مغرب افواج عراق را تا سرحد دولت بیزانس و سپاهبذ شمال افواج ممالک ماد بزرگ و آذربایجان را در زیر حکم خویش داشت[۲].
اما راجع به مقامی که سپاهبذان در ضمن صاحبان مراتب داشتهاند، مسعودی روایت بسیار جالب توجهی دارد[۳]. گوید اردشیر اول (که تمام جزئیات تشکیلات
- ↑ طبری، ص ۸۹۹، نلدکه، ص ۱۶۷. راجع به دیلمیان، مقایسه شود با رساله مینورسکی موسوم به «تسلط دیلمیان» La domination des Dailamites (نشریه انجمن مطالعات ایرانی، شماره ۳)، پاریس ۱۹۳۲؛ اینوسترانتزف، مطالعات ساسانی، ص ۱۱۵ و ما بعد، ترجمه بوگدانو، مجله کاما، شماره ۷، ص ۵۸ و ما بعد.
- ↑ طبری، ص ۸۹۴، نلدکه، ص ۱۵۵ و یادداشت ۲، دینوری، ص ۶۹، مقایسه شود با ثعالبی، ص ۶۰۹. تاوادیا، «سورسخون»، ص ۶۵-۶۴. رک ضمیمه دوم.
- ↑ مروج، ج ۲، ص ۱۵۶، مقایسه شود با اشتاین در سالنامه سابق الذکر، ص ۷۰-۶۸، رک ضمیمه دوم.