مشهور بشمار میآمده، بلکه در خصال مردانه و اطوار شایسته دارای مقامی عالی بوده است.[۱]
موبدان چندان از بازگشت خسرو، که در سال ۵۸۱ اتفاق افتاد،[۲] شادمان نشدند، زیرا که این پادشاه از روم این ارمغان را همراه داشت، که نسبت به اوهام و خرافات نصاری میلی حاصل کرده بود، و مؤید او در این عقاید زنی عیسوی شیرین نام بود، که سوگلی حرم او گردید. با وجود این کامیابی، خطری، که از جانب بزرگان خسرو را تهدید میکرد، هنوز مرتفع نشده بود. شاه آن دو شخص را، که در استرداد تاج و تخت بیش از همه به او یاری کرده بودند، یعنی وندوی و وستهم را، مورد خشم خویش قرار داد. در آغاز به پاداش این یاوری درجات عالیه به آنان وعده داده بود. بنا بر قول مورخان شرق خسرو وستهم را به فرمانفرمایی
شکل ۴۲-سکه خسرو دوم
(مجموعه مؤلف)
خراسان و بلاد مجاور آن نصب کرد، ولی از خاطر نمیبرد، که وستهم و برادرش بر پدرش هرمزد شوریدهاند، و بیم داشت که عمل آنان در آتیه سرمشق دیگران شود. پس به بهانۀ وندوی را هلاک کرد، لکن وستهم، که از سرنوشت برادر عبرت گرفته بود، سر بطغیان برافراشت، و به وهرام چوبین تأسی کرده، تاج بر سر نهاد، و به یاری افواج دیلمی و جنگجویانی، که در سپاه وهرام چوبین خدمت کرده بودند، مدت ده سال پایداری کرد، و در سلطنت خراسان باقی ماند. چنانکه از سکههای