میباشد، و دیگری اک مینیو،[۱] یا چنانکه در قسمتهای جدید اوستا ذکر شده، ائرمینیو[۲] یعنی گوهر یا خرد بدکردار است.
در بین ممتازترین یاوران مزداه به شش ایزد برخورد میکنیم، که بعد از زردشت بدانها نام مشترک امشسپنتها[۳] (امشاسپندان، «جاویدان توانا») نهادهاند، و آنها از این قرارند: وهومنه[۴] (بهمن، «اندیشه نیک»)، اش[۵] (رت[۶] «نظم نیکو» یا «حقیقت»)، خشتر[۷] («تسلط»)، آرمیتی[۸] (تقریباً: «پاکی روح»)، هوروتات[۹] (خرداد، «کمال» یا «صحت»)، و امرتات[۱۰] (امرداد، «بیمرگی»). در رأس این شش «امشاسپند» باید سپنتمئینیو را قرار داد و بدین ترتیب عده امشاسپندان هفت است. در گاثاها هنوز این شش یا هفت امشاسپند دسته بخصوصی نیستند و همچنین در آنجا دو ایزد سروش و اشی را بازمییابیم که، سابقا در گرد مهر بودند. در گاثاها هنوز تا اندازهای روابطی بین ایزدان و قوای طبیعت و عناصر دیده میشود، مثلا آرمیتی الاهه زمین است. نیبرگ، با اذعان به جنبه طبیعی این ایزدان، نامهای ظاهرا مجرد اینان را در گاثاها و همچنین اسامی پروردگاران میثرایی از قبیل سروش و رشنو و غیره را نشانه و مبین اعمال و تکالیف مادی و طبیعی بعض فرق دینی و اجتماعی میداند،[۱۱] ولی در موقعی که سخن در تصریح و بیان این تکالیف است، بیانات وی گاهی بسیار درهم و آشفته میشود.
وی منکر است، که پیروان گاثاها، در زمان زردشت، صلاحیت تفکر در معنویات را داشته باشند و بدینسان نیبرگ در این مورد دارای عقیدهایست کاملا عکس