برگه:IranDarZamanSasanian.pdf/۶۵۰

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

تسلط سرداران و ولات آخرین دوره تحولات سیاسی عهد ساسانیان است، اما این ملوک ملوک‌الطوایفی جدید وقت پیدا نکرد، که کاملا ریشه فروبرد و ثابت شود؛ حمله عرب اساس آن را برانداخت. با وجود این مرزبانان مرو، و مرو الرود، و سرخس، و کهستان، در این موقع تقریبا مستقل بودند[۱].

حتی از زمان فیروز (اول) هم، ممالکی، که در مشرق مرو الرود واقع است، از تسلط دولت ایران خارج بود. هرات هم دیگر جزء قلمرو ساسانی محسوب نمی‌شد. مقارن حمله عرب، ولایات ساحلی بحر خزر در تصرف یکی از سرداران دیلمی بود، که او را موتا یا مورتا می‌خوانند[۲]. سلاطین ممالکی، که مجاور سرحدات شرقی و شمالی ایران بودند، اغلب بالقاب مخصوصه معروفند. در اینجا نام چند ولایت را با لقب امراء آنها ذکر می‌کنیم[۳]: نسا (وراز) -ابیورد (وهمنه) -خوارزم (خسرو خوارزم) بخارا (بخارخوذاو) -وردانه (وردانشاه) -سمرقند (طرخان) - اسروشنه (افشین) -سغد (اخشیذ) -فرغانه (اخشیذ) -ختل (خطلان شاه یا شیر خطلان) ترمذ (ترمذ شاه) -جوزجان (گوزگان خوذای) -روب (روب خان) - طالقان (شهرک) -هرات (ورازان) -غرچستان (ورازبندگ) -سیستان (زنبیل)[۴]کابل (کاولشاه).


  1. فان‌فلوتن، تحقیق در باب سلطه عرب- Rechnrcher sur la domina tion arabe، ص ۱۹.
  2. مینورسکی، تسلط دیلمان (نشریه انجمن مطالعات ایرانی، شمار ۳)، ص ۴.
  3. منبع اصلی: ابن خردادبه، جغرافیون،۶، ص ۴۰-۳۹، ترجمه، ص ۲۹.
  4. Zunbil بسیاری از این عنوانها با کلمه پهلوی شاه ترکیب یافته است. اخشیذ Ikhshedh شکل سغدی کلمه ایرانیست، که در اوستا بصورت خش‌ایت khshaeta دیده می‌شود و آن را معمولا به معنای نورانی میدانند چنین بنظر می‌رسد، که آندرآس ریشه این کلمه را خشای khshay دانسته و آن را به «مسلط» و «فرمانروا» ترجمه کرده است (khvarkhshedh-Sonneherr، آندرآس-هنینگ، متون