مزدائی و دوپرستی گنوستیکها: بنا بر اعتقاد مزدیسنان هریک از دو عالم مذکور دفعة هم معنوی است و هم مادی. ولی گنوستیسها بالعکس عالم روح را عین عالم نور و جهان ماده را عین جهان ظلمت میدانستهاند. نتیجه این قسم اعتقاد نسبت بعالم این شد، که بدبینی باصل خلقت رواج گرفت و پیروان این فکر بزهد و ترک مایل شدند.
بنا بر قول این طایفه، خدا در ماوراء عالم محسوس و حتی در آنسوی جهان معقول است. او پدری است که از نام و نشان و گمان برتر است و فکر بشری را به دامن کبریای او دسترس نیست. جهان بواسطه اشراقات دائمی[۱] یا که از ذات این خدای اصلی صادر میشود، بوجود میآید و مراتب این تجلیات نزولی است، یعنی هریک از اشراقات نسبت به ماقبل خود اخص است تا منتهی گردد بعالم مادی، که آخرین اشراق و ناپاکترین تجلیات است. ولی در این جهان مادی شوقی هست، که او را به مبدأ الهی بازپس میکشاند. ماده یعنی عالم جسمانی منزلگاه شر است. اما یک بارقۀ الهی، که در طبیعت انسان ودیعه است، راه نجات را به او نشان میدهد و او را در حرکت صعودی، که از میان افلاک میکند، دستگیری نموده، بعالم نور میرساند. این بود اساس اعتقاد گنوستیکهای متأخر راجع بنظام جهان «انسان» یا «انسان نخست» را وجودی نیم خدا میدانستند و ظاهرا این مفهوم را از اساطیر ایرانی گرفته بودند.[۲] بعضی از گنوستیکها انسان نخست را آدم دانستهاند و بعضی او را مسیح ازلی گفتهاند و طایفهای بر آن بودند که حقیقت انسان نخست در آدم حلول کرده و پس از آن بصورت مسیح ظاهر شده است. اوست نخستین مولود خدای بزرگ، که در ماده نزول کرده و جان جهان محسوب است. او را نیم خدا و عقل و کلمه هم میگفتند. با ایجاد این انسان قوس نزول در ماده شروع شده