عمده تواریخ عربی و فارسی است، که از سرگذشت ایران قبل از اسلام سخن میرانند. عنوان این کتاب را، که پهلوی است، بعربی سیر ملوک العجم یا سیر الملوک نوشتهاند و در فارسی آن را به شاهنامه ترجمه کردهاند. از جمله ترجمههای عربی کتاب خوذاینامگ یکی آن است که ابن المقفع نموده است. ابن المقفع از ایرانیان زردشتی است که بدین اسلام درآمد و در حدود سال ۷۶۰ میلادی بدرود زندگی گفت، از جمله نویسندگان بسیار فعال و متبحر است، کتب دیگر هم از زبان پهلوی بعربی نقل کرده است. متأسفانه هم اصل خوداینامگ پهلوی هم ترجمه ابن المقفع از دست رفته. همچنین ترجمهها و اقتباسهای دیگر، که بهوسیله نویسندگان بعد از ابن المقفع از این کتاب شده است و حمزۀ اصفهانی بوجود آنها اشاره میکند، بکلی مفقود الاثر است (کتاب حمزه در سال ۹۶۱ میلادی تألیف شده است).
باعتقاد نلدکه سیر الملوک ابن المقفع نخستین ترجمه مستقیم خوذاینامگ بوده و باقی مترجمینی، که حمزه ذکر میکند، از او اخذ مطلب کردهاند و مأخذ روایت فردوسی در شاهنامه، که حکایت پادشاهان و پهلوانان باستانی است، ترجمه دیگری است، که مستقلا بزبان فارسی بوده و ارتباطی با کتاب ابن المقفع نداشته است. اما بعد از آنکه دانشمند روسی بارون روزن این مطلب را مجددا در رسالۀ روسی خود موسوم به ترجمههای عربی خوذاینامگ (۱۸۹۵) مورد بحث قرار داد، نظر نلدکه محل تردید قرار گرفت. تحقیقات دقیقه روزن را میتوان بطریق ذیل خلاصه کرد: منابعی که حمزۀ اصفهانی و سایر مورخان عرب در ردیف کتاب ابن المقفع قلمداد کردهاند، اگرچه محتملا همه آنها بعد از ابن المقفع نوشته شده است، اما لازم نیست که عموما و قطعا مندرجات خود را از کتاب او گرفته باشند. فقط بعضی از مؤلفان مذکور تا اندازه از ترجمۀ او استفاده کردهاند. در میان منابع مزبور کتبی هم وجود داشته، که مستقیما از اصل پهلوی نقل شده باشد. و با اینکه آوازه ابن المقفع رفتهرفته نام سایر مترجمان را تحت الشعاع قرار داده است، هیچ