خرسندی بسیار از این خویها داشتند در اندک زمانی او را به والاترین جایگاه حکمرانی رسانیدند. یکی از کسانی که بیشتر از همه به این پیشرفت کار او مساعدت نمود آریستیدیس بود که شایستگی و سرشت و ستودگی خویهای او را دیده و سخت پسندیده و این زمان کوشش در کار او داشت تا در برابر دلیری و حیلهکاری ثمیستوکلیس کسی را حریف او گرداند.
پس از آنکه مادان را از یونان بیرون راندند، کیمون به عنوان فرماندهی دریا به بیرون فرستاده شد و این زمان هنوز آتنیان برتری در دریا نیافته بودند بلکه هنوز پیروی از پااوسانیاس و لاکیدومنیان داشتند.
لیکن همراهانی که کیمون داشت در میان یونانیان برتری خود را نشان میدادند و چه در سامان و آراستگی چه در کوشش و غیرت پیشی بر آنان میجستند.
و آنگاه پااوسانیاس این هنگام با ایرانیان رابطه پیدا کرده نامهها به پادشاه ایران مینوشت و راه خیانت پیش گرفته بود، نیز از توانایی که در دست داشت سخت مغرور گردیده با همدستان خود بدرفتاری مینمود و بیدادگریها میکرد.
کیمون فرصت را غنیمت شمرده برعکس او مهربانی از هیچکس دریغ نمیساخت و همیشه مردمی از خود نشان میداد و همانا از این راه بود که توانست سرداری بر همگی یونانیان را از دست پااوسانیاس در رباید بیآنکه خود او آگاه گردد و بیآنکه هیچگونه زور و سپاه به کار برود. بسیاری از یونانیان چون دیگر تاب شکیبایی و بردباری در برابر درشتخویی و تندی پااوسانیاس را نداشتند این است که از او بریده به دلخواه خود به کیمون و آریستیدیس پیوستند و کیمون این سمت را پذیرفته نامه به ایفوران اسپارت نوشته از ایشان خواستار گردید که مردی را که مایه بدنامی اسپارت و باعث آزار یونانیان است به اسپارت بازخوانند.
گفتهاند هنگامی که پااوسانیاس در بوزانتیوم بود دختر جوان و قشنگی را به نام کلئونیکی[۱]که از خاندان بزرگی در آن شهر بود نزد خود خواند تا با وی کام گذارد و پدر و مادر دختر که سخت ناراضی بودند ناچار گردیدند که در برابر خواهش او خاموشی گزینند.
دختر از پرستاران او که در بیرون اطاق بودند خواهش کرد که همگی چراغها را بیرون ببرند و چون در تاریکی و خاموشی به سوی رختخواب او میرفت پایش لغزیده چراغی را بر گردانید.
- ↑ Cleonice